زبیگنیو برژینسکی مشاور امنیت ملی امریکا در زمان ریاست جمهوری جیمی کارتر و عضو مرکز مطالعات استراتژیک و بینالملل در کتاب «خارج از کنترل» نکتههایی را مطرح میکند که با توجه به انتشار همزمان آن با انتشار مقاله برخورد تمدنها» نوشته ساموئلهانتینگتون جای اندیشیدن بیشتری مییابد. برژینسکی در این کتاب میگوید به طور قطع نقشه ژئوپولیتیک جهان به طور فزایندهای پیچیده میشود و به جای پدید آمدن یک نظم نوین جهانی، کشورهای قدرتمند و ثروتمند گرد هم میآیند تا بتوانند منافع خود را بهتر حفظ کنند و مقابل رقیبان خود بایستند. او باور دارد که در جهان با صفبندیهای جدیدی روبه رو میشویم که اگرچه امریکا میتواند در آنها نفوذ کند اما توان امریکا برای تعیین سیاستهای داخلی آنها در حال کاهش است. به باور وی، صفبندیهای جدید، هم به شکل قطبهای اقتصادی و هم به شکل اتحادیههای سیاسی ظهور خواهند کرد.
برژینسکی تقسیمبندی خود را این گونه توضیح میدهد؛ صفبندیهای جهانی به صورت منظومههای شش گانه قدرت گاهی با یکدیگر سازش و همکاری میکنند و گاه در چارچوب روند سیاسی مستقل و در عین حال بیثبات با یکدیگر به رقابت میپردازند. منظومههای ششگانه قدرت احتمالاً به قرار زیرند:
1- منظومه آمریکای شمالی؛ عمدتاً تحت سلطه ایالات متحده آمریکا و بر محور منطقه آزاد تجاری آمریکای شمالی مبتنی است و قدرت منحصر به فرد بلوک اقتصادی جهان را تشکیل میدهد که احتمالاً در طول زمان به پیوند تدریجی کانادا و آامریکا منجر میشود و شاید در مرحلهای از زمان به صورت کنفدراسیون آمریکای شمالی ظاهر شود.
2- منظومه اروپا؛ احتمالاً از نظر اقتصادی متحد، اما از نظر سیاسی به طور قابل توجهی هنوز متفرق است. از این رو کماکان با مشکل یک آلمان قدرتمند روبه روست و در حالی که حدود شرقی اروپا هنوز مشخص نشده است، چگونگی انتقال به دوران پس از کمونیسم نیز در بلاتکلیفی به سر میبرد و حوزه وابستگی آن اروپای شرقی و بخش اعظم آفریقا را در برخواهد گرفت.
3- منظومه آسیای شرقی؛ تحت سلطه اقتصادی ژاپن است، اما فاقد یک چارچوب سیاسی و امنیتی مطمئن و از این رو بالقوه نسبت به تنشهای منطقهای آسیب پذیر است. حوزه وابستگی آن احتمالاً بخشهای شرقی اتحاد جماهیر شوروی سابق و جنوب شرقی آسیا و همچنین استرالیا و زلاندنو است.
4- منظومه آسیای جنوبی؛ احتمالاً فاقد انسجام سیاسی و اقتصادی است، اما در عین حال در معرض نفوذ سلطه اقتصادی و سیاسی گسترده خارجی نیست. در این منظومه هند تلاش میکند سلطه منطقهی خود را در بخشی از منطقه تحکیم بخشد، اما با مقاومت کشورهای اسلامی واقع در غرب و شمال غربی ( از جمله آسیای مرکزی) روبه رو است.
5- منظومه هلال مسلمانان؛ کشورهای شمال آفریقا و خاورمیانه (به جز اسرائیل)، شاید ترکیه (بهویژه اگر به اروپا نپیوندد)، کشورهای منطقه خلیج فارس، عراق، ایران، پاکستان و کشورهای جدید آسیای مرکزی تا سرحدات چین را در بر میگیرد. این صفبندی اگرچه از مشترکات بسیاری برخوردار است، اما در معرض نفوذ بیگانه و کماکان فاقد یک انسجام سیاسی و اقتصادی واقعی است.
6- ظهور احتمالی منظومه اوراسیا؛ یا منطقه حفره آسمانی ژئوپولتیکی، زیر سلطه روسیه خواهد بود؛ روسیهای که برای مدتی در تلاش برای تعیین هویت خود است. این منظومه سراسر منطقه اتحاد جماهیر شوروی سابق را در بر میگیرد، ولی احتمالاً با منظومههای اروپا، آسیا و اسلام در تنش خواهد بود.»
برژینسکی پس از تقسیمبندی ششگانه خود، به روابط میان این منظومهها میپردازد و در تحلیل خویش به واقعیتهای جهان کنونی هم توجه میکند. برای نمونه وی بنیادگرایان را بخش کوچکی از جهان اسلام میخواند و گوناگونی در جهان اسلام را یک اصل قرار میدهد. همچنین از نظر وی ممکن است در منظومههای ششگانه قدرت و داخل آنها درگیریهایی رخ دهد، ولی درگیریهای میان منظومهها را بیشتر از جنبه اقتصادی مورد بررسی قرار میدهد. البته برژینسکی پس از این که به بررسی وضع جهان میپردازد و آسیبهای نگاه برتریجویانه غرب را مورد توجه قرار میدهد راهکار خود را نیز ارائه میکند. او ایجاد روابط سهجانبه میان ثروتمندترین و دموکراتیکترین کشورهای جهان در اروپا، آمریکا و آسیای شرقی (ژاپن) و مشارکت سازمان ملل متحد به عنوان نماینده معتبر سیاستهای جهانی را راهکاری سودمند بر میگزیند.
نظریه هلال بحران
در سال 1979میلادی، همزمان با سقوط رژیم پهلوی و پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، زبیگنیو برژیسنکی، کتابی تحتعنوان «هلال بحران» را به رشته تحریر درآورد که در آن به ارائه نظریهای به همین عنوان پرداخت. وی منطقهای که از شاخ آفریقا و مصر شروع شده و تا هند ادامه مییابد را قوس یا «هلال بحران» نامید. برژینسکی معتقد بود این منطقه، منطقهای است که به دلیل پویایی و تحرک نیروهای داخلی آن، از توان لازم برای پدید آوردن مشکل برای ایالات متحده آمریکا برخوردار است. ایده این نظریهپردازی این بود که یک قوس بیثباتی در حال ظهور است و از شبه قاره هند تا سواحل آفریقای شمالی گسترش مییابد. به اعتقاد وی، سرنگونی رژیم محمدرضاشاه، روی کمانه شمالی این قوس یعنی ایران، ترکیه، پاکستان و افغانستان (کشورهایی که بین شوروی سابق، اقیانوس هند و خلیج فارس قرار گرفتهاند) تأثیر میگذارد و به تبع آن سیاست خارجی آمریکا را تحتالشعاع قرار میدهد.
دهه ۱۹۷۰ میلادی از حیث تحولات و وقوع بحرانهای سیاسی بسیار حائر اهمیت بوده و میتوان گفت که مهمترین وقایع در سپهر سیاسی و ژئوپلیتیکی منطقه هلال بحران در این بازه زمانی رخ داده است. در این برهه، موجی از انقلابها، آشوبها و ناآرامیهای سیاسی در سطح جهانی آغاز شد که در بسیاری از کشورها، سقوط نظامها و حکومتها را در پی داشت. در این میان بودند کشورهایی که با وجود سابقه دیرینه نظام سلطنتی و پادشاهی موروثی در آنها، در مقابل نارضایتیها و مبارزات مردم و یا فعالیت گروههای عمده سیاسی و نظامی نتوانستند مقاومت کنند و در نهایت محکوم به اضمحلال و فروپاشی شدند که نمونههای بارز این موارد در منطقه هلال بحران قابل مشاهده است.
اصلیترین کشورهای هلال بحران عبارتنداز: پاکستان، بنگلادش، افغانستان، ایران، عراق، سوریه، عربستان سعودی، عمان، یمن جنوبی، مصر و حبشه [اتیوپی]. منطقه مذکور شامل کشورهای فوق، هلال یا قوس خوانده شد؛ زیرا این کشورها روی نقشه، یعنی نقشه حقیقی جغرافیا که به تبعیت کروی بودن زمین قوسیشکل است، به صورت یک هلال طویل و وسیع، دارای عرض زیاد میباشد.
بیان برژینسکی در مورد این «قوس بحران» به دلایل زیادی جالب توجه بود. این اصطلاح بلافاصله وارد واژهنامه سیاست خارجی شد و توسط رسانهها مورد استفاده قرار گرفت. از همه قابل توجهتر این است که مجله تایم این اصطلاح را در صفحه روی جلد شماره 15 ژانویه 1979میلادی خود قرار داد و به شرح و تفسیر آن پرداخت.
مرکز ثقل این قوس، ایران چهارمین تولیدکننده بزرگ نفت جهان بود؛ لذا صرفنظر از این که در سال 1979میلادی با سقوط نظام شاهنشاهی چه نوع دولتی در این سرزمین استراتژیک به قدرت میرسید، سیاست منطقه و ژئوپلیتیک جهانی تحت تأثیر قرار میگرفت اما نوع حکومت جایگزین رژیم پهلوی، حیات سیاسی آمریکا در منطقه را دچار تحول کرد.
در واقع، وقوع انقلاب اسلامی در ایران و خروج ایران از محور آمریکا، موازنه قدرت منطقهای میان ابرقدرتهای دوران جنگ سرد (شوروی و آمریکا) را دگرگون ساخت. پیروزی انقلاب اسلامی موجب فرو ریختن سیستم امنیتی- منطقهای خلیجفارس و خروج ایران از حلقه امنیتی سنتو (پیمان بزرگ امنیتی عراق) گردید. سقوط این سیستم امنیتی و خروج ایران از پیمان سنتو، ابرقدرتها و کشورهای منطقه را به شکلدهی نظامهای امنیتی جایگزین و بدیل وا داشت. ایالاتمتحده آریکا بهعنوان بازنده عرصه تحولات ایران که برای مدتی در همان زمان انزوا را در پیش گرفت، جهت پر کردن خلأ امنیتی ناشی از سقوط رژیم شاه، اقدام به اتخاذ تصمیماتی در این رابطه نمود.
رونمایی هلال بحران از سوی برژینسکی و دکترین کارتر مبنی بر تشکیل نیروهای واکنش سریع، عمدهترین اقدامات آمریکاییها جهت مقابله با آثار و پیامدهای ناشی از انقلاب اسلامی ایران و حضور روسها در افغانستان بود. بهعلاوه، آمریکا به انعقاد قراردادهای امنیتی دوجانبه با کشورهای منطقه دست زد و همه کشورهای اروپا، خاورمیانه، جنوب آسیا و آفریقا را علیه شوروی متحد و منسجم ساخت و رهبری را در دست گرفت. از طرف دیگر، واکنش ابرقدرت شرق (شوروی) به انقلاب اسلامی و بازتابهای منطقهای آن بهصورت حمله شوروی به افغانستان شکل عینی به خود گرفت. در عرصه منطقهای نیز، همسایگان عرب حوزه خلیجفارس، اقدام به ایجاد شورایی کردند که از آن به شورای همکاری خلیجفارس یاد میشود. عمدهترین وجه این شورا، بعد امنیتی آن است. از دیگر آثار دولتهای اقتدارگرای شرقی از حیث امنیتی، نزدیکی هر چه بیشتر اسرائیل و ترکیه و همچنین اسرائیل و مصر بود تا از این طریق بتوانند در مقابل امواج روسها، حزب دموکراتیک خلق افغانستان و انقلاب اسلامی ایران مقاومت کنند.
اهمیت ایران در منطقه هلال بحران
در میان کشورهای منطقه هلال بحران که ذکر آنها به میان آمد، ایران از جایگاه ویژهای برخوردار است که خود علل گوناگونی دارد. از مهمترین عوامل در شکلگیری جایگاه منحصربفرد کشور ایران در نظریه برژینسکی و در مجموع معادلات دیپلماتیک آمریکا، میتوان به موقعیت استراتژیکی و راهبردی و همچنین وجود منابع انرژی و بهطورکلی موقعیت ژئواکونومیکی ایران اشاره کرد.
منابع عظیم انرژی در خلیج فارس و دریای خزر، باعث شده ایران نهتنها در زمینه اقتصادی بهره فراوانی ببرد، بلکه در زمینه ژئوپلیتیکی نیز مورد توجه قدرتهای جهانی قرار گیرد. در دوران جنگ سرد، دو ابرقدرت شرق و غرب به نوعی قسمتی از نیازهای انرژی خود را از آسیا اخذ میکردند. در همین راستا، جفری کمپ نظریهپرداز و سیاستمدار آمریکایی، در تئوری خود به اهمیت ژئواکونومیکی ایران اشاره و محدودهای با نام «بیضی استراتژیک انرژی» را که بخش زیادی از قلمرو سرزمینی ایران را در بر میگیرد، بهعنوان کانون قدرت و منشأ سلطه و نفوذ در قرن بیستویکم دانست که نشان از ارزش و جایگاه ایران دارد.
وینستون چرچیل
رؤیاهای خودتان را بسازید در غیر این صورت فرد دیگری شما را برای ساختن رؤیایش به کار خواهد گرفت.
فرا گری
لازم نیست حتماً عالی باشی تا شروع کنی، ولی حتماً باید شروع کنی تا بتوانی عالی باشی.
زیگ زیگلار
پیروزی به معنای رَد کردن و پشت سر گذاشتنِ شکستهای متوالی بدون از دست دادن انگیزه و توان است. اگر میخواهید به پیروزی دست پیدا کنید باید شکست خوردن را هم بلد باشید.
وینستون چرچیل
با ارادهای قوی میتوان سختترین موانع را هم جا به جا نمود. کافی است که پشتکار و شهامت به خرج بدهید. فاصله مردان بزرگ با افراد حقیر در همین تلاش و شهامت برای رسیدن به هدف است.
توماس فولر، نویسنده روشنفکر
سفر هزار کیلومتری با قدم اول شروع میشود.
لائوتسه
موفقیتهایی که نصیب افراد صبور میشود، همانهایی هستند که توسط افراد عجول رها شده اند!
آلبرت انیشتین
وقتی که شهامتِ قدرتمند بودن را پیدا میکنم تا بتوانم از تواناییها و استعدادهایم برای تحققِ چشماندازم استفاده کنم، ترسِ من رفته رفته بیاهمیتتر میشود.
آدری لرد (نویسنده و فعال حقوق زنان)
اثرگذاری بلایای طبیعی و محیطی با توجه به شرایط اقتصادی، سیاسی، امنیتی و اجتماعی کشورها مختلف است. تا جایی که بلایای طبیعی چون سیل، زلزله، گردباد، طوفانها و … بیشترین خسارتهای جانی را در کشورهای کمتر توسعهیافته و بیشترین خسارات مالی را در کشورهای پیشرفته و توسعهیافته در پی دارند. از آن جایی که کشور ایران جزو 10 کشور آسیبپذیر دنیا در مقابل مخاطرات طبیعی و محیطی بهشمار میرود؛ خسارتهای جانی و مالی بیشتری را متحمل میشود. قرار گرفتن کشور ایران بر روی خط زلزله آسیا، وجود کوههای آتشفشانی متعدد و سواحل گسترده دریا در شمال و جنوب آن، باعث شده تا هر ساله شاهد بروز رویدادهای طبیعی خانمان برانداز در سطح کشور باشیم. با این حال سهم استان پهناور و استراتژیک سیستان و بلوچستان از بلایای طبیعی و محیطی با توجه به عقبافتادن آن از چرخه توسعه و پیشرفت کشور بیشتر است. از مهمترین حوادث طبیعی و محیطی تأثیر گذار بر استان سیستان و بلوچستان میتوان به مواردی چون وقوع طوفانهای بی شمار شن و ماسه در منطقه سیستان، توفانهای دریایی سواحل دریای عمان در چابهار و کنارک و احتمال سونامی در آینده، گسلهای فعال مکران، قصرقند، زاهدان، سفیدآبه، زابلی و سراوان و آتشفشان نیمه فعال تفتان اشاره کرد که این حوادث تاکنون موجب بروز خسارات فراوانی به اماکن شخصی، عمومی و دولتی استان در شمال و جنوب آن شدهاند.
بروز پدیده خشکسالیهای پیدرپی، توفانهای شن در شمال(سیستان) و توفانهای دریایی در جنوب (بلوچستان)، عمدهترین بلایای طبیعی هستند که طی سالیان متمادی مردم محروم استان با آنها دست و پنجه نرم کردهاند. وقوع توفانهای شن و خشکسالیهای پیدرپی در سیستان، قرار گرفتن در شرایط مونسون و بارندگیهای رگبار توام با سیل و سیلاب در بلوچستان و وزش بادهای بزرگ در دریای عمان از جمله مخاطرات طبیعی و محیطی هستند که هر سال خسارتهایی را برای دولت و همچنین شهروندان استان سیستان و بلوچستان بهوجود میآورند.
توفانهای شن در سیستان همه ساله به خصوص در فصل تابستان که اندک آب ورودی رودخانه هیرمند به تالاب هامون قطع و تالاب خشک میشود ، موجب انباشته شدن ماسه بادی در منازل شخصی، اماکن عمومی و معابر مناطق شهری و روستایی، تأسیسات زیربنایی به ویژه مجراهای آبرسانی رودخانهها، راهها، محورهای ارتباطی، زمینهای کشاورزی و شیوع بیماریهای تنفسی و چشمی در میان ساکنان این منطقه میشود.
هجوم شنهای روان بر مساکن روستائیان منطقه سیستان
جاریشدن سیل بر اثر بارندگیهای شدید مقطعی و فصلی در منطقه بلوچستان و خسارات ناشی از وزش توفانهای شن مکرر در شمال استان از رویدادهای طبیعی هر سال استان سیستان و بلوچستان هستند. حادثه سونامی و توفان گونو سال 1386 در جنوب استان با وجود اقدامهای سریع و به موقع که سبب بروز کمترین خسارت مالی و جانی شد، مشکلات زیادی به وجود آورد. قدرت موجهای سونامی در سواحل به گونهای است که تا شعاع دو کیلومتری را به شدت تخریب و نابود میکند. جاری شدن سیل در منطقه به طور مستقیم باعث مرگ و میر جمعیت آسیبدیده و پس از فروکشکردن سیل نیز تخریب خانهها، راهها و تأسیسات زیربنایی و در نتیجه سبب کاهش قدرت اقتصادی خانوادهها میشود.
وقوع سیل و خسارتهای آن در بلوچستان
البته نباید از فرصتهای مثبت بلایای طبیعی غافل شد؛ چرا که مخاطرات طبیعی همیشه هم بد نیستند. بهطوری که با شناخت کامل و دقیق از مخاطرات طبیعی میتوان از برخی مزایای آن نیز بهرمند شد. برای مثال از بادهای 120 روزه سیستان میتوان در تأمین انرژی بادی استفاده نمود. با نصب توربینهای بادی در تولید برق و از توفانهای دریایی در منطقه بلوچستان برای جمعآوری آب و املاح استفاده کرد. با بهرهگیری مطلوب، بلایای طبیعی تبدیل به فرصت و با مدیریت نامناسب، به مضل و پدیدههای آسیبزا تبدیل خواهند شد. بهطور کلی، مخاطرات طبیعی و محیطی پیشبینی نشده، غافلگیرکننده و گاه اجتنابناپذیر است. اما با بهکارگیری فنآوریهای روز و پیشبینیهای لازم، میشود از شدت حوادث ناگوار جانی و خسارتهای مالی مخاطرات و بلایای طبیعی کاسته و از آنها بهرهوریهای لازم را کسب نمود.
* هدف از تأمین امنیت؛ رفاه بیشتر شهروندان و ساکنان مرز است نه ایجاد مزاحمت بیشتر بر آنها. با احداث دیوار نه تنها برای رفاه مردم سیستان کاری انجام نشده، بلکه محدودیتهای جدیدی هم برای آنها ایجاد شده است.
طی دهه گذشته برخی ناامنیها و بیثباتیهای کشورهای همسایه در مرزهای جنوبشرقی ایران باعث شد؛ مسئولین کشوری تصمیم به احداث دیوار بتونی در مرز سیستان با افغانستان نمایند. به طوری که قسمتهایی از این مرز با احداث دیوار بتونی مسدود گردید. آنچه که در این خصوص اهمیت دارد؛ بیان این مطلب است که احداث این دیوار بتونی چه تأثیری بر امنیت منطقه سیستان گذاشته است؟
کنترل مرز در سیستان تلفیقی از انسداد فیزیکی و انسداد غیرفیزیکی است که توسط مرزبانی کنترل میشود. گرچه در حالت خوشبینانه طرح انسداد مرز در سیستان تأثیر مثبتی در برقراری امنیت منطقه داشته است؛ اما مشکلاتی نظیر شائبه کاهش مرزهای جغرافیایی سیستان و مشکلاتی چون باقی ماندن اراضی کشاورزی مرغوب سیستان در پشت دیوار مرز، سختی تردد کشاورزان سیستانی به زمینهای کشاورزیشان و معضل آبیاری اراضی، درگیریهای مسلحانه کشاورزان سیستانی و افغانی بر سر تصاحب مزارع کشاورزی، و از بین رفتن تنها راه معیشت مرزنشینان را برای مردم سیستان به ارمغان آورده است.
اکثریت مردم سیستان با انسداد مرز به روشهای سنتی و مدرن مخالف نیستند؛ اما به نبود مطالعات کارشناسی شده و برنامهریزی دقیق در روشهای انسداد مرزی معترض و معتقدند کسانی که اینگونه طرحها را تصویب و اجرایی میکنند در خارج از استان و منطقه سیستان ساکن و نسبت به مسائل منطقه اطلاعات کافی ندارند و بدون آن که نظر مرزنشینان و شهروندان سیستانی را جویا شوند؛ اقدام به انسداد مرز کردهاند. این بیاطلاعی و عدم آشنایی برنامهریزان و تصمیمگیران از منطقه سیستان، باعث شده است که دیوار مرزی از اراضی کشاورزی عبور داده شده و زمینههای کشاورزی مردم در پشت دیوار احداثی باقی بماند و دسترسی کشاورزان به اراضی کشاورزیشان با مشکل مواجه شود. تا جایی که در زمان بروز بحرانهای سیاسی در روابط ایران و افغانستان و تشدید تدابیر امنیتی به دلیل وجود ناامنیها در دو سوی مرز، به کشاورزان سیستانی اجازه داده نمیشود از مزارع خود سرکشی و به آن طرف دیوار مرزی تردد نمایند و نهایتاً دسترنج و محصول کشاورزی آنها از بین رفته و زمینه نارضایتی کشاورزان فراهم میگردد.
در این خصوص؛ با توجه به موقعیت و شرایط معیشتی حاکم بر منطقه سیستان، در واقع حق با مردم مرزنشین است. منطقهای که نزدیک به دو دهه با خشکسالی مواجه و به دلیل شرایط و انزوای جغرافیایی به دور از قطبهای اقتصادی و صنعتی کشور قرار دارد؛ با انسداد مرز تنها راه معیشت آنها هم که از طریق مرز تأمین میشده، از بین رفته است. اندک اقدامات دولت هم پاسخگوی جمعیت بیکار منطقه نیست. بازارچههای مرزی ایجاد شده هم به دلیل برخی سختگیریها و معلوم نبودن مدیریت آنها از کارآیی لازم برخوردار نیستند و عمده خدماتی هم که در آنها انجام میپذیرد؛ در حقیقت سهم مرزنشینان صفر و افرادی خارج از منطقه سود حاصل از بازارچههای مرزی را تصاحب میکنند.
انسداد مرز سیستان بدون ایجاد زیرساختهای اقتصادی برای معیشت مرزنشینان، با خشک شدن تالاب هامون و قطع آب رودخانه هیرمند، منطقه سیستان را آسیبپذیرتر از گذشته ساخته و معضل حادتری چون مهاجرت و خالی شدن نواحی مرزی را بوجود آورده است.
با توجه به شرایط حاکم بر منطقه سیستان، انتظار میرود دولت و مسئولین مربوطه که بدون مطالعه میدانی و منطقهای و بدون در نظر گرفتن معیشت مرزنشینان اقدام به انسداد مرز نمودهاند؛ در این خصوص همت بیشتری به خرج بدهند و هر چه سریعتر با اقدامات عملی و نه صرفاً شعاری؛ درصدد رفع مشکل پیش آمده برآیند؛ چرا که ایجاد امنیت در مناطق مرزی سیستان به دو عامل کنترل مرز و معیشت مرزنشینان بستگی دارد. به طور کلی شکوفایی و نابودی شهرها و روستاهای مجاور و نقاط مرزی، بستگی به این دارد که طرحهای مرزی نقشهای جدیدی برای آنها بوجود بیاورد و نه باعث تضعیف و از بین رفتن معیشت مرزنشینان گردد. تأمین معیشت مرزنشینان مهمترین و تأثیرگذارترین مؤلفه در امنیت منطقه مرزی سیستان به شمار میرود. بنابراین کنترل و انسداد مرز به تنهایی قادر به برقراری امنیت پایدار در منطقه مرزی سیستان نبوده و ضروریست که متولیان امر با ایجاد زیرساختهای اقتصادی و توسعهای به بهبود معیشت مرزنشینان اقدام و همچنین محورهای ارتباطی و ترانزیتی را با کشور افغانستان نیز تقویت نمایند.
گذشته از موارد ذکر شده، میطلبد دولت و مسئولین نسبت به اراضی و زمینهای کشاورزان سیستانی در پشت دیوار مرزی برنامهریزی نموده و با برداشتن محدودیتهای ترددات مرزی، احداث پاسگاه مرزی در پشت دیوار مرزی امکان تردد کشاورزان به مزارعشان را فراهم و یا حداقل با خریداری زمینهای کشاورزی باقی مانده در پشت دیوار مرزی، برای رفع مشکل کشاورزان اقدام و معضل اراضی کشاورزان سیستانی در پشت دیوار مرزی را حلوفصل نمایند.
چکیده
به عقیده بیشتر صاحبنظران مهمترین نقش مرز، ایجاد مانع در برابر حرکت انسان، کالا و ترددات است و اکثریت کشورها تلاش میکنند مرزهای آنها جز در برخی گذرگاههای توافق شده؛ غیرقابل نفوذ باشد تا بدین وسیله حاکمیت آنها بر سرزمین خود دچار خدشه نشود. مرزهای جمهوری اسلامی ایران نیز از این قاعده کلی مستثنی نبوده و آوردگاه بسیاری از جنگها و مخاصمات بوده است. ایران در محیط پیرامونی خود خصوصاً مرزهای جنوبشرقی، همواره با چالشها و مشکلات متعدد و مداوم روبهرو بوده و در حال حاضر نیز تروریسم و افراطگرایی، دولتهای ضعیف و بحران اقتدار و همچنین مداخلات قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای، سه چالش امنیتی اصلی در محیط پیرامونی ایران محسوب میشوند. چالشهای برقراری امنیت در مرزهای جنوبشرقی جدای از مسائل داخلی؛ در مداخلهجویی کشورهای منطقهای و فرامنطقهای ریشه دارد. مسأله موادمخدر، وهابیت و سلفیگری، نیروهای فرامنطقهای و تروریسم، مسأله اقوام و مذاهب در دو سوی مرزها و مسأله مهاجرین افغان در ایران و قاچاق انسان و اختلافات مرزی و ... از جمله حوزههای سیاسی و امنیتی هستند که در حیطه مرزهای جنوب شرقی ایران و کشورهای منطقهای و فرامنطقهای به هم پیوند خورده است. بر این اساس، در مقاله حاضر برآنیم که با روش توصیفی- تحلیلی به بررسی نقش کشورهای منطقهای و فرامنطقهای در ناامنیهای مرزهای جنوبشرقی جمهوری اسلامی بپردازیم.
واژگان کلیدی: مرز، امنیت، تروریسم، بیثباتی، نیروهای فرامنطقهای.
ادامه مطلب ...
چکیده
برقراری امنیت در گستره قلمروی سرزمینی هر کشور یکی از وظایف اولیه نظام سیاسی حاکم در آن کشور میباشد. در نظام جمهوری اسلامی ایران نیز مسأله تهدیدهای امنیتی و برقراری امنیت در منطقه جنوبشرق، همواره یکی از دغدغههای اصلی رهبران سیاسی و مدیران امنیتی بوده است. نتایج نشان میدهد که استراتژی و مدل فعلی مدیریت مرز و توجه صرف به مرز، به مثابه یک خط و کنترل آن ناموفق بوده و ارتباط زیادی بین ساکنان مرزنشین و مدیریت مرزی در این منطقه وجود دارد. عدم توجه به نوع فرهنگ و شرایط جغرافیایی منطقه مورد مطالعه، از مهمترین دلایل ناموفقبودن طرح انسداد مرزی بوده است. انسداد مرزهای جنوبشرقی گرچه شاخصهای امنیتی منطقه را افزایش داده است، ولی از پشتوانه مطالعات علمی بالایی برخوردار نبوده و باعث نوعی دوگانگی سیاسی- اجتماعی در ساکنان مناطق مرزی گردیده است. به طوری که توجه به رویکرد امنیتی برجستهتر از رویکردهای سیاسی و اجتماعی استان سیستان و بلوچستان شده است. در این مقاله در صدد آنیم که با روش توصیفی – تحلیلی به بررسی علل ناکارآمدی طرح انسداد مرزی در ناحیه شرقی جمهوری اسلامی ایران بپردازیم.
واژگان کلیدی: امنیت، مرز، جنوبشرق، انسداد، پیامدها، سیستان و بلوچستان.
ادامه مطلب ...
چکیده
در دنیای کنونی، جرم مسئلهای اجتماعی، نه مشکل اخلاقی تلقی میشود. به همین دلیل است که سازمانهای جهانی و پژوهشگران رشتههای علمی مانند حقوق، جامعهشناسی، روانشناسی و حتی گاه اقتصاد و مدیریت سعی کردهاند؛ آن را در ابعاد گسترده مورد کاوش علمی قرار دهند. از مهمترین آسیبهای مشترک در کلیه جوامع پدیده قتل نفس بوده، که معمولاً از آن با عنوان جرم و عاملان آن قاتل یاد میشود. انواع قتلها ناشی از بروز عوامل و مؤلفههای متعددی میشود که ناشی از شرایط فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی مجرمین انجام دهنده آن میباشد. پدیده قتل در یک جامعه متأثر از بررسی و تحلیل شاخصهای چون: ساختارهای اجتماعی و نظام اعتقادی و هنجاری حاکم بر این ساختار و ارتباط آن با پدیده قتل، نوع معیشت و ارتباط آن با قتل و شاخصهای مختلف اجتماعی و اقتصادی و ارتباط آنها با قتل میباشد. این عناصر هر کدام در برگیرنده شرایط و بسترهای برای ایجاد انواع قتل با نوع انگیزه و اهداف خاص خود میباشد. این مقاله برآن است که با روش توصیفی- تحلیلی به بررسی و تحلیل مهمترین عوامل مؤثر شرایط فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی بر پدیده قتل در جامعه بپردازد.
واژگانکلیدی: جرم، جامعه، اقتصاد، فرهنگ، قتل.