چکیده
به عقیده بیشتر صاحبنظران مهمترین نقش مرز، ایجاد مانع در برابر حرکت انسان، کالا و ترددات است و اکثریت کشورها تلاش میکنند مرزهای آنها جز در برخی گذرگاههای توافق شده؛ غیرقابل نفوذ باشد تا بدین وسیله حاکمیت آنها بر سرزمین خود دچار خدشه نشود. مرزهای جمهوری اسلامی ایران نیز از این قاعده کلی مستثنی نبوده و آوردگاه بسیاری از جنگها و مخاصمات بوده است. ایران در محیط پیرامونی خود خصوصاً مرزهای جنوبشرقی، همواره با چالشها و مشکلات متعدد و مداوم روبهرو بوده و در حال حاضر نیز تروریسم و افراطگرایی، دولتهای ضعیف و بحران اقتدار و همچنین مداخلات قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای، سه چالش امنیتی اصلی در محیط پیرامونی ایران محسوب میشوند. چالشهای برقراری امنیت در مرزهای جنوبشرقی جدای از مسائل داخلی؛ در مداخلهجویی کشورهای منطقهای و فرامنطقهای ریشه دارد. مسأله موادمخدر، وهابیت و سلفیگری، نیروهای فرامنطقهای و تروریسم، مسأله اقوام و مذاهب در دو سوی مرزها و مسأله مهاجرین افغان در ایران و قاچاق انسان و اختلافات مرزی و ... از جمله حوزههای سیاسی و امنیتی هستند که در حیطه مرزهای جنوب شرقی ایران و کشورهای منطقهای و فرامنطقهای به هم پیوند خورده است. بر این اساس، در مقاله حاضر برآنیم که با روش توصیفی- تحلیلی به بررسی نقش کشورهای منطقهای و فرامنطقهای در ناامنیهای مرزهای جنوبشرقی جمهوری اسلامی بپردازیم.
واژگان کلیدی: مرز، امنیت، تروریسم، بیثباتی، نیروهای فرامنطقهای.
مقدمه
جمهوری اسلامی ایران به دلیل واقع شدن در منطقه خاورمیانه با مخاطرات، چالشها و تحولاتی عمده در محیط امنیتی خود رو به رو است. وجود ترتیبات امنیتی منطقهای در اکثر مناطق جهان موجب شده که کشورهای آن مناطق از سطحی مناسب از ثبات و امنیت برخوردار شوند. اما خاورمیانه یکی از مناطق استثنایی جهان به شمار میرود که هنوز هیچگونه ترتیبات امنیتی توافق شده و پایداری در آن ایجاد نشده است. این منطقه همچنین با حجم وسیعی از بیثباتی و ناامنیها مواجه است و حتی با وجود موفقیت مناطق عمده جامعه بینالملل و کشورهای منطقهای در استقرار نظام امنیتی جامع و پایدار، هنوز هیچگونه نشانهای جدی از استقرار این گونه نظام امنیتی در محیط پیرامونی ایران به چشم نمیخورد. عدم شکلگیری نظام امنیتی فراگیر و پایدار با عوامل متعددی از آن جمله حضور قدرتهای فرامنطقهای در محیط پیرامونی ایران، افراطگرایی، تنشهای قومی، فرقهای و تروریسم، دولتهای ضعیف و شکننده(مانند افغانستان و پاکستان) و عدم اعتماد بازیگران منطقهای به یکدیگر در ارتباط است.
با توجه به شرایط و ویژگیهای خاص مرزهای جنوبشرقی ایران و تأثیرگذاری عوامل مختلف در سطوح فروملی، ملی، منطقهای و فرامنطقهای در امنیت آن، هرگونه ترتیبات امنیتی موفق مستلزم در نظر گرفتن تمامی عوامل و مؤلفههای فوق با رویکردی تدریجی و فراگیر است. بیثباتی سیاسی و عدم کنترل همسایگان شرقی بر مرزهای مشترکشان با ایران، باعث ناامنیهای گستردهای در دهههای اخیر شده است. کشت خشخاش در افغانستان اگر چه یک کشت سنتی محسوب میشود؛ اما لابراتورهای مدرن امروزی و استقرار آنها در افغانستان و پاکستان، فرآوردههای ناشی از این ماده مخدر، خسارتهای وارده بر جامعه ایران و علیالخصوص استانهای مرزهای جنوبشرقی را چند برابر افزایش داده است. همچنین حضور قدرتهای فرامنطقهای به بهانه مبارزه با تروریسم در افغانستان و پاکستان و نزدیک به مرزهای ایران و افزایش مداخلات فرامنطقهای بعد از 11 سپتامبر و ایجاد پایگاههای نظامی و دائمی تهدید جدی را برای امنیت ملی ایران در این منطقه به وجود آورده است.
بیان مسئله
جنوبشرق ایران به واسطه مشخصهها و ویژگیهای خاص جغرافیایی، تاریخی، اجتماعی، فرهنگی و قومی خاص خود همواره یکی از مناطق ژئوپلیتیکی و از دیدگاه جغرافیای سیاسی، ناحیهای با پتانسیل واگرایی به شمار آمده است. در طی چند سده اخیر و در دورههای ژئوپلیتیکی مختلف، جنوبشرق ایران شاهد برخی یاغیگریها، تمردها، ناامنیها و در سالیان اخیر برخی از تحرکات تروریستی بوده، به طوری که کنترل منطقه جنوبشرق دغدغه حاکمان ایرانی در چند سده اخیر بوده است(راستی،1390: 203). برقراری امنیت در ناحیه شرقی ایران با مسأله مرز در این منطقه بهشدت گره خورده و هر گونه برنامهریزی امنیتی در جهت برقراری امنیت در این منطقه بدون توجه به مرز و مسائل خاص آن قطعاً بینتیجه خواهد ماند(محمدحسینی و علیپور،1391: 165). بر این اساس، بحث امنیت و چالشهای برقراری آن در منطقه جنوبشرق ایران مستلزم توجه به مسائل گوناگون در حوزههای داخلی، خارجی و همچنین توجه به مسائل مرزی؛ به عنوان آخرین حد قلمرو مشکلات داخلی و نقطه شروع مسائل خارجی میباشد. دوری از مرکز و در حاشیه قرار داشتن، ترکیب قومی/ مذهبی منطقه(افتخاری،1388: 178)،
رشد فزآینده جریانات مذهبی به ویژه با تفکر سلفیگری و تشدید فعالیت تبلیغی آنها، ضعف ارتباطی با مرکز، عدم توسعهیافتگی اقتصادی، فقر و بیکاری بالا و کمبود زیرساختهای توسعه، ضعف بنیانهای جغرافیایی، اقلیم خشن و پراکندگی نامناسب جمعیت به واسطه آن، احساس محرومیت نسبی، عدم تجانس قومی و مذهبی در منطقه و اشتراکات فرهنگی با آن سوی مرز، وجود طوایف متعدد و حاکمیت ساختار قبیلهای در منطقه و عدم تمایل مردم در مشارکت سیاسی و وجود نگاه دینی به بیرون(محمدحسینی و علیپور،1391: 173)، عمدهترین چالشها و مشکلات مربوط به حوزه داخلی هستند که در حوزه امنیت جنوبشرقی ایران قابل بحث و بررسی هستند. اما علاوه بر این، آنچه که امروزه در پیرامون ایران بهویژه جنوبشرق ایران میگذرد، تأثیرگذاری و حضور کشورهای منطقهای و فرامنطقهای است که هر کدام از آنها بهنحوی در این منطقه، حسب منافع و اهداف خود به ایفای نقش میپردازند. با توجه به موقعیت، فضای پیرامونی و فضای داخلی تهدیدهای مرزی در منطقه جنوبشرقی متفاوت است و میتواند شامل مواردی چون تردد اشرار و گروههای مسلح، ورود تفکرات سلفی، سیاسیشدن مطالبات قومی و رشد جریان اقلیتگرایی، ورود انواع کالای قاچاق و کالاهای منکراتی باشد(اخباری و نامی،1388: 41). مهمترین چالشهای فراروی برقراری امنیت در مرزهای جنوبشرقی ایران را میتوان در نمودار ذیل فهرستوار عنوان نمود.
نمودار شماره1: مهمترین چالشهای فراروی برقراری امنیت در مرزهای جنوبشرقی ایران
مباحث نظری
مرز
از منظر واژهشناسی، واژه مرز به خط تقسیم بین موجودیتهای سیاسی اشاره دارد. مرزهای سیاسی به منظور تحدید حدود سرزمین یک کشور ترسیم میشوند و تعیینکننده محدوده دقیق حاکمیت آن کشور نیز محسوب میشوند(میرحیدر،1386: 7). از این رو مرزها، همواره مورد توجه حکومتها بودهاند و حراست و حفاظت از حدود، پیشگیری از تجاوز و رخنه غیرقانونی عوامل دولتی و غیردولتی به آنها، دغدغه همیشگی حکومتها است(حافظنیا،1381: 300). مرز ابزار پایه و اولیه حکومت است؛ زیرا هیچ حکومتی بدون داشتن سرزمینی با مرزهای مشخص و محدود نمیتواند در زمینههای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و حتی قضایی پیشرفت نهایی داشته باشد(شوتار،1386: 190).
بسیاری از جنبهها و ابعاد مرزها اگر چه امروزه کمتر مورد توجه جغرافیدانان سیاسی و کارشناسان مرزها قرار دارند؛ اما مرزها هنوز هم سبب ایجاد مسائل و مشکلات فراوانی میشوند که موضوعاتی را برای مطالعه و تحلیل آنها فراهم میکند. جهانیشدن و انقلاب اطلاعاتی باعث افزایش نفوذپذیری مرزها در برابر نفوذ عقاید مخرب به عنوان یک مانع، کاسته است(پیشگاهیفرد و میرزادهکوهشاهی،1393: 62). امروزه بررسی کارکردهای نوین مرز، تحولات مرزها، درجه نفوذپذیری، تأثیرات مرزها بر الگوهای میانکنشی و طرز تلقی مرزنشینان از مرز مورد توجه است و بر خلاف گذشته دامنه موضوعی و گستره سرزمینی مطالعات مرزی بیشتر شده است، چنان که موضوعات مطرح در مطالعات مرزی تنها به خط مرزی اختصاص ندارد، بلکه پسکرانههای خطوط مرزی هر کشوری به مثابه عامل تأمین کننده امنیت خطوط مرزی، اهمیت بهسزایی دارد(زرقانی،1386: 14).
امنیت
در لغت امنیت به معنای امنبودن، امنیت داشتن و بیخطر بودن، خالی از موجبات بیم و هراس بودن میباشد. امنیت مفهومی ذهنی، نسبی و مقولهای چند وجهی است که رابطهای متقابل و دو سویه با توسعه پایدار دارد(دلاورپور،1388: 1). در دانشنامه سیاسی، امنیت در لغت، حالت فراغت از هر گونه تهدید یا حمله یا آمادگی برای رویارویی با هر تهدید و حمله آمده است(آشوری،1366: 38).
امنیت مرزی
امنیت مرزی به معنای جلوگیری از هر گونه اعمال خلاف قانون در طول مرزهای یک کشور و قانونی کردن تردد اشخاص و حمل کالا و حیوانات اهلی با رعایت ضوابط قانونی و از طریق دروازههای مجاز مرزی است(زرقانی،1385: 185). بدیهی است امنیت مرزها پشتوانهای محکم برای امنیت با ابعاد متنوعش در داخل کشور است و هر گونه ناامنی در مرز قادر است در سیستمهای اقتصادی، فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و نظامی داخل کشور اخلال ایجاد نماید و در مقابل، امنیت مطلوب قادر است در حد خود در امنیت مرزی و داخلی کشور بسیار برجستهای را به خود اختصاص دهد(خطایی،1374: 85). امنیت مرزها به معنای؛ امنیت انسانهای درون مرز است و وجود آن به مثابه آینه تمامنمای امنیت درونی کشورهاست(پورخسروانی،1385: 221).
وقتی از امنیت مرزها صحبت میشود به معنی وجود ثبات در مرزها و نفوذناپذیری مرزها از حیث ورود کالای قاچاق، آسایش و ایمنی مرزنشینان، فقدان تهدید در مرزها است(اخباری و نامی،1388: 53).
یافتههای تحقیق
چالشهای سیاسی- امنیتی مرزهای جنوبشرقی ایران
جمهوری اسلامی ایران به دلایلی از جمله گستردگی مرزها، تعدد همسایگان، نابسامانیهای سیاسی، اقتصادی و امنیتی در کشورهای همجوار، تحمیلیبودن غالب مرزها، گروههای فرهنگی، قومی و مذهبی مختلف و عدم تعادل منطقهای با مشکلات مختلفی در کنترل و مدیریت مرزهای خود مواجه است. به گونهای که میتوان برخی از مرزهای کشور را بحرانزا نامید. در این میان مدیریت مرزهای شرقی کشور به مراتب دشوارتر، پرهزینهتر و در عین حال ناکارآمدتر از سایر مرزهای کشور بوده است. قاچاق موادمخدر، قاچاق انسان و ترددهای غیرقانونی اتباع پاکستان و افغانستان، قاچاق سوخت و کالا، فعالیتهای گروههای تروریستی و اشرار علاوه بر آن که باعث ناامنی در مرزهای شرقی کشور شدند، باعث وارد آوردن خسارات اقتصادی فراوان، خروج سرمایههای کشور و گسترش پدیده شوم اعتیاد در کشور گردیدهاند. گروههای محارب و اشرار با به شهادت رساندن شمار زیادی از نیروهای امنیتی و انتظامی سبب شدهاند؛ مسائل ذکر شده همواره از مشکلات و دغدغههای مرزبانان، نیروهای امنیتی، مسئولین سیاسی و امنیتی محلی و ملی و ساکنان مناطق مرزی باشند. تدابیر و طرحهای مختلفی برای مبارزه و رفع این مشکلات و معضلات اندیشیده شده؛ اما نتایج حاصل شده رضایتبخش نبوده و بسیاری از مسائل کماکان لاینحل ماندهاند(پیشگاهیفرد و میرزادهکوهشاهی،1393: 62).
شکل شماره1: ضعفها و محدودیتهای مرزهای جنوبشرقی از بعد امنیتی
مرزهای جنوبشرقی کشور به عنوان منطقه همجوار با کشورهای افغانستان و پاکستان، دارای اختلافات فرهنگی، قومی و مذهبی با بدنه اصلی کشور است. از لحاظ مذهبی بیش از 95 درصد بلوچهای استان سنیمذهب هستند و از لحاظ زبانی و فرهنگی نیز تا حدودی دارای تمایزات فرهنگی و زبانی با سایر نقاط کشورند(احمدی،1384: 116). این انزوا سبب نوعی نارضایتی از دولت شده که به صورت اعتراضات خاموش و معنیدار نمود پیدا کرده و گاهی نیز بهانه را برای تندروهایی فراهم کرده که اقتدار دولت را در این منطقه با شرارت، ناامنی و عملیات تروریستی، تبلیغات جداییطلبی و واگرایی خدشهدار کردهاند. اما بر خلاف تبلیغات یاغیگریها و کشمکشها در بلوچستان بیش از آن که بهانهای برای استقلالطلبی و گواهی بر تمایل به واگرایی باشد، اعتراض یا واکنشی به شیوه زندگی و محرومیت بوده است(براهویی،1378: 6). یکی از این اعتراضات خاموش عدم همراهی و مشارکت در کنترل مرزها و عدم توجه به مرز و مسائل مرتبط با آن نظیر قاچاق است که حتی نخبگان محلی و علما نیز در برابر آن موضعگیری نکردهاند و در مواردی یا استنادهای فقهی آن را تجارت میدانند. از سوی دیگر به علت فراوانی سطح تعاملات بهدلیل اشتراکات قومی، مذهبی و خویشاوندی و ارجحیتدادن به هویت قومی، مذهبی و علقههای خویشاوندی نسبت به هویت ملی و عدم درک بسیاری از مفاهیم و پدیدههای مدرن نظیر مرز و ضعف بروکراسی و هزینهبر بودن گذرهای قانونی، غالباً به صورت تعمدی و در مواردی سهواً توجهی به مرز نداشته و آن را نادیده میگیرند(پیشگاهیفرد و میرزادهکوهشاهی،1393: 71).
نمودار شماره2: ضعفها و محدودیتهای مرزهای جنوبشرقی ایران از بعد سیاسی
نقش کشورهای منطقهای و فرامنطقهای در ناامنیهای مرزهای جنوبشرقی
بیثباتی سیاسی در یک کشور که عوامل مختلفی چون هرجومرج، اعتصاب، شورشهای نظامی، کودتاها، جنایات خشونتآمیز، قومیتگرایی و ... در ایجاد آن نقش اصلی را ایفا میکنند و میتوانند ضمن ممانعت از رشد و توسعه فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و سیاسی یک کشور؛ موجبات تأثیرگذاری آن بر کشورهای منطقه از طریق مهاجرت، ناامنی مرزها، قاچاق، تشدید اختلافات مرزی را فراهم آورده و به نوعی ثبات سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و در مجموع امنیت ملی کشورها را به مخاطره اندازد(جمراسیفراهانی،1374: 74). ثبات سیاسی کشورها از راههای مختلفی میتواند به چالش کشیده شود. عوامل چالشزا میتواند داخلی(قومی، مذهبی، هویتی، اقتصادی و ...) یا خارجی باشد. ثبات و بیثباتی در هر کشوری رابطهای مستقیم با مفهوم امنیت دارد(کاظمی،1381: 472).
آنچه که امروزه در پیرامون ایران بهویژه در مرزهای جنوبشرقی میگذرد، تأثیرگذاری و حضور کشورهای منطقهای و فرامنطقهای است که هر کدام از آنها بهنحوی در این منطقه، حسب منافع و اهداف خود به ایفای نقش میپردازند(محمدحسینی و علیپور،1391: 175). برخی از این کشورها در زمره کشورهای ناامن و از نظر سیاسی بیثبات بهشمار میروند و عموماً تنشها و بحرانیهای را برای کشورهای دیگر به وجود میآورند.
شکل شماره2: عوامل خارجی مؤثر در ناامنی مرزهای جنوبشرقی ایران
کشورهای منطقه
الف- افغانستان
از میان همسایگان شرقی ایران، کشور افغانستان از زمان حمله شوروی تاکنون درگیر جنگ بوده و تنها در سالیان اخیر اوضاع سیاسی و داخلی آن کمی بهبود یافته است؛ اما هنوز هم با چالشهای جدی از جمله قدرتگیری دوباره طالبان و القاعده، فقر عمومی، تروریسم، ناامنی عمومی و آشفتگی اقتصادی روبروست(احدی،1388: 106). مرز ایران و افغانستان به دلیل ویژگیهای جغرافیایی، وضعیت خاص سیاسی کشور افغانستان و ضعف اقتصادی و فرهنگی مرزنشینان آن کشور، همواره از پر حادثهترین مرزهای مشترک ایران با همسایگانش بوده است(قیاسی و ازانی،1392: 139).
حضور گسترده کشورهای استعماری در منطقه و اشغال افغانستان همراه با عکسالعملهای منطقهای زمینه را برای گسترش افراطگرایی و تروریسم مهیا ساخت و اقدامات و استراتژی معطوف به مبارزه با تروریسم در چارچوب امنیت هژمونیک در عرصه عمل به گسترش تروریسم منجر گردیده است. عدم وجود ثبات سیاسی، اداری، اقتصادی در افغانستان از چندین دهه قبل تاکنون همواره منشأ بروز مشکلاتی در مرزهای شرقی ایران بوده است. ترکیب قومی و مذهبی موجود در استانهای مرزی شرق کشور، نوعی ضعف ژئوپلیتیک را در این مناطق برای نظام جمهوری اسلامی فراهم آورده است. غفلت از این موضوع از طرفی و هوشیاری دشمنان در آن سوی مرزها و بهرهبرداری آنان از موقعیت ایجاد شده، به نوعی تهدید محسوب میگردد(دهمرده و همکاران،1392: 47).
به دلیل حضور نیروهای فرامنطقهای در افغانستان، ضعف شدید حاکمیت دولت افغانستان در مرزها، عدم تسلط مأموران مرزی افغان در غالب نقاط مرزی، وجود اراضی مستعد جهت کشت خشخاش و قاچاق آن به خارج از مرزها از جمله ایران، مهاجرت وسیع افغانیها به ایران بهویژه بعد از سلطه طالبان بر افغانستان به دلیل وجود ناامنی و بیکاری، مشکلات ناشی از مهاجرت افغانیها به داخل خاک ایران بهویژه تبعات سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و امنیتی ناشی از آن و عدم استقبال افغانیها برای بازگشت پس از روی کار آمدن دولت قانونی، بر پیچیدگی اوضاع افزوده است. فقر فرهنگی و اقتصادی مردم مرزنشین و نفوذ باندهای فرصتطلب و سودجو در میان آنها از عوامل عمده ناامنی و بروز حوادث مختلف مرزی از قبیل تجاوزات هوایی، زمینی، درگیری مسلحانه با اشرار و قاچاقچیان، راهزنی و سرقتهای مسلحانه، آدمربایی و ترددهای غیرقانونی در مناطق مرزی همجوار ایران با افغانستان است(قیاسی و ازانی،1392: 139).
عمدهترین معضلات امنیتی ایران و افغانستان شامل مشکلات مرزی، قاچاق موادمخدر، گسترش جریانات تروریستی، مهاجرتهای غیرقانونی، بیثباتی سیاسی و ناامنی افغانستان و سرایت آن به منطقه است(محمدحسینی و علیپور،1391: 176). سرایت ناامنی در افغانستان از طریق اشغال این کشور توسط ارتش سرخ شوروی، رقابت دو رقیب ایدئولوژیک شرق و غرب، جنگ بین نیروهای داخلی برای رسیدن به قدرت، ظهور طالبان، حوادث تروریستی 11 سپتامبر و به دنبال آن اشغال نظامی افغانستان، سقوط طالبان و همچنین توسعه کشت خشخاش و ترانزیت آن از مسیر مرزهای ایران به بازارهای مصرف از جمله دلایلی است که ایران را به استقرار صلح و ثبات در افغانستان ترغیب کرده است. بنابراین با وجود تنوع قومی- مذهبی در مرزهای جنوبشرقی و حضور آمریکا در افغانستان، همگرایی قومی و مذهبی برای جلوگیری از تفرقه و عملیات تروریستی در برقراری نظم و امنیت بسیار ضروری است(رحیمی و فرزانهپور،1392: 228).
ب- پاکستان
در شکلگیری مرزهای فعلی ایران و پاکستان و تقسیم بلوچستان دو عامل نقش تعیینکنندهای داشته است. در درجه اول ضعف داخلی، فقدان دولت مقتدر مرکزی و غفلت و ناآگاهی حکام ایران و به تبع آن آشوب، هرج و مرج و سرکشی حکام محلی و فرصتطلب و در درجه دوم سیاستهای استعماری انگلستان که در صدد نفوذ هر چه بیشتر در منطقه بود(مجتهدزاده،1377: 3). انگلیسیها پس از تسخیر هند به منظور در دست گرفتن راهها و معابری که به سمت این کشور متوجه میگردید، شروع به نفوذ و رسوخ در کشورهای مجاور منجمله منطقه بلوچستان نمودند. آنها ابتدا بلوچستان را به قسمتهای کوچک تقسیم نمودند و مکران را نیز از کلات جدا کرده و قسمتی از اراضی و نواحی را به عنوان اراضی و شهرهای استیجاری تصرف نمودند و بر قسمت وسیعی که به عنوان بلوچستان انگلیس سلطه خود را بر قرار ساختند و نواحی کلات، مکران، خاران، چاغی و لسبیله را زیر سلطه در آوردند(جهانبانی،1338: 29).
برای جلوگیری از بحرانزایی و ایجاد یک سیاست مرزی صلحآمیز مبتنی بر حسن نیت بین همسایگان، وجود اعتماد متقابل و اهداف مشترک که پایهای برای همکاری هستند، امری اساسی است، زیرا همانطور که گفته میشود یک کشور به تنهایی تا 50 درصد قادر به کنترل مرزهای خود میباشد و نیمه دیگر بستگی به همکاری کشور مقابل دارد. در مدیریت مرزهای ایران و پاکستان، همکاری مناسبی از سوی پاکستان وجود ندارد. بخشی از این عدم همکاری ریشه در ناتوانی پاکستان و برخی نیز به دلیل سیاستهای خاص این کشور و پیمانهای امنیتی با غرب و نفوذ گروههای بنیادگرا در مدیریت سیاسی این کشور است. برای مثال پاکستان بخش عمده توجه خود را به چالشهای سیاسی و سرزمینی خود با هند در منطقه کشمیر و مسأله خط مرزی دیوراند که عملاً موجودیت سرزمینی این کشور را با چالش مواجه کرده، معطوف داشته است. همچنین این کشور یارای مقابله مؤثر با قاچاق موادمخدر که 95 درصد از تولید جهانی تریاک آن در افغانستان صورت میپذیرد، را ندارد(Neill,2009: 4). از سویی پاکستان تلاشهای تعمدانهای برای ناامن کردن مناطق شرقی ایران انجام میدهد و با عدم کنترل مرزهای خود، تسأهل در برخورد و همکاری با گروههای تروریستی مرزهای جنوبشرقی ایران را ناامن کرده است. بهطوری که بسیاری از کسانی که با ناسیونالیسم بلوچ آشنایی دارند، رشتههای پیوند میان گروه تروریستی جندالله، جیشالعدل و دستگاه اطلاعاتی پاکستان را تأئید کردهاند. مجموع موارد ذکر شده بخش عمدهای از تلاشهای ایران را برای مدیریت مرزهای جنوبشرقی با چالش مواجه میکند(Harrison, 2007).
تجارت و ترانزیت موادمخدر از خاک پاکستان به ایران سبب نابسامانیهای امنیتی در مناطق مرزی ایران و پاکستان شده و دامنه آن به نواحی داخلی نیز کشیده میشود. پاکستان علاوه بر اختلافات سرزمینی با افغانستان در مورد خط دیوراند، خطی که همواره مورد اعتراض و ادعای افغانستان بوده و بیقانونی در مناطق قبایلی کشور، همچنین جنبشهای جداییطلب در بلوچستان که از آغاز موجودیت پاکستان فعال بوده و تاکنون 5 مرحله درگیری نظامی را در پی داشته است(ترحمی،1388: 152)، به همراه مسائلی نظیر درگیری فرقهای و مذهبی، تروریسم و بنیادگرایی و مشکلات اقتصادی توانایی دولت را برای اعمال حاکمیت مؤثر با مشکل مواجه کرده است. این امر به خصوص در مناطق قبایلی و بلوچستان پاکستان جنبه پررنگتری یافته است. جمهوری اسلامی نیز در مرزهای جنوبشرقی خود در معرض بسیاری از تبعات و عواقب نابسامانی اوضاع پاکستان به ویژه در مناطق همجوار قرار دارد که نمود آن را در نفوذ تروریستها از داخل پاکستان به ایران، ورود عقاید سلفی و بنیادگرایی از مدارس دینی این کشور به شرق کشور، عدم کنترل مرزهای پاکستان و هجوم آوارگان و قاچاقچیان به داخل ایران و عدم توجه و همکاری در طرحهای مشترک نظیر بازارچههای مرزی و نظایر آن میتوان مشاهده کرد(پیشگاهیفرد و میرزادهکوهشاهی،1393: 75).
پاکستان در حالی به عنوان یکی از بیثباتترین و پیچیدهترین کشورهای جهان و مهد تفکر طالبانی شناخته شده است که همزمان به نام شریک آمریکا در نبرد با افراطگرایی نیز در محافل سیاسی مطرح میباشد. با پایان جنگ سرد، جایگاه پاکستان در سیاست خارجی آمریکا تنزل یافت؛ اما وقوع حادثه 11 سپتامبر 2001 و نبرد با تروریسم به رهبری آمریکا، موجب تغییر کیفیت و کمیت روابط واشینگتن و اسلامآباد گردید؛ چرا که برای دولتمردان آمریکا کاملاً روشن بود که بدون همکاری پاکستان هرگونه عملیات علیه طالبان و تروریستها تقریباً بینتیجه خواهد ماند. علت این مهم آن بود که مدارس مذهبی تندرو این کشور نقش مهمی در پرورش تفکرات رادیکال داشته و دارند و ریشه طالبان را باید در این مدارس جستجو کرد. از این رو تعریف مجدد روابط آمریکا با پاکستان بهعنوان کشور خط مقدم مبارزه با تروریسم از یکسو موجب ارتقای همکاریهای دو کشور به سطح قابل توجهی گردید؛ اما دغدغههای استراتژیک پاکستان در موضوعاتی نظیر مسئله کشمیر، خط دیوراند و حضور رو به گسترش هند در افغانستان از سوی دیگر، بر میزان راستی و درستی همکاری اسلامآباد با واشینگتن در مبارزه علیه تروریسم تأثیر بهسزایی گذاشته است(دهشیار و محمودی،1389: 85).
به رغم تعهد پاکستان به آمریکا در زمینه همکاری با این کشور و مبارزه با تروریسم، همواره سایه شک و تردید بر همکاری دو کشور حکمفرما بوده است. آمریکا بر این عقیده است که پاکستان یا نمیخواهد یا نمیتواند در جنگ علیه تروریسم با این کشور همکاری کند. این سوءظن از آن جهت در ذهن آمریکاییها نقش بسته که به رغم ادعای مقامات پاکستانی، نمود عملی از همکاری پاکستان با آمریکا در جنگ علیه تروریسم مشهود نبوده است و برعکس شواهد نشان میدهد که پاکستان به نوعی با جریان افراطگرایی و تروریستها به خصوص طالبان همکاری نزدیکی دارد(فرجینصیر،1387: 129). پاکستان جزء آن دسته از کشورها است که سیاست داخلی و به تبع آن سیاست خارجی بسیار پیچیدهای دارد. سیاست داخلی این کشور به دلیل تنوع قومیتی، افراطگرایی اسلامی و وجود گروههای مختلف سیاسی همواره با مشکلاتی روبهرو است که در این بین مشکلات اقتصادی نیز اوضاع را بحرانیتر میسازد. از جمله موارد دیگری که به صورت مشترک بر امنیت ایران و پاکستان تأثیرگذار بوده و مانع از همکاری امنیتی دو کشور میگردند، میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
- تأثیر بحرانهای داخلی افغانستان بر هر دو کشور ایران و پاکستان به عنوان همسایه؛
- وجود گروههای تروریستی در پاکستان و تأثیر عملکرد آنها بر امنیت انسانی در مناطق مرزی ایران؛
- قاچاق موادمخدر؛
- تهدیدهای ناشی از حضور قدرتهای خارجی در منطقه(پورخسروانی،1385: 220)؛
- منازعات فرقهای در پاکستان(دلاورپوراقدم،1388: 3)؛
- رشد خزنده گروههای وهابی در پاکستان؛
- حضور قدرت فرامنطقهای آمریکا(سیدنژاد،1388: 174).
ج- عربستان سعودی
چالشهای ایدئولوژیک بعد از قدرت گرفتن طالبان در قندهار افغانستان در سال 1994 میلادی در منطقه غرب آسیا شدت بیشتری گرفت و به تدریج منطقه جنوبشرقی ایران و علیالخصوص استان سیستان و بلوچستان را تحت تأثیر قرار داد. در واقع به نحو آشکاری اندیشه طالبانی در چالش با انقلاب اسلامی قرار گرفته و در کویته مرکز ایالت بلوچستان پاکستان؛ ناسیونالیزم بلوچ را نیز به مبارزه کشاند(ملازهی،1380: 95). در همین راستا، بسیاری از رهبران مذهبی بلوچ در خارج از کشور در کشورهای عربستان، پاکستان و هند تحصیل کرده و از اندیشههای حاکم بر فضای حوزههای علمی آنها متأثر گردیدند.
در افکار وهابیون شیعیان با توجه به باورهایشان مشرک بهشمار میروند. بازگشت مولویها با توجه به اندوختههای علمی در کشوری که تحصیل کردهاند و نیز علمای مدعو پاکستانی جهت آموزش علوم دینی در بلوچستان ایران، مناسبترین پوشش برای فعالیت وهابیون است. یکی از جلوههای فعالیت شکاف و تعارض مذهبی، کوششهای عربستان و در مقیاس کمتر امارات، برای نفوذ در جمعیت اهلسنت اقوام بلوچ شرق و جنوبشرقی ایران است(احمدیپور و همکاران،1390: 29). عربستان که یکی از کانونهای مدارس عالی دینی در جهان و منطقه به حساب میآید، خدمات آموزشی مذهبی رایگانی را در اختیار طلبههای سنیمذهب ایران قرار میدهد. اثر این آموزشهای مذهبی رایگان، برای امنیت ملی ایران خطرآفرین بوده است؛ تخفیف و کاهش هویتها و تابعیتهای ملی به نفع هویتهای مذهبی، نخستین تهدید ناشی از گسترش تفکر وهابیگری به ویژه در خاور و جنوب خاوری ایران است. ترویج این تفکر به ویژه تلاش برای تکوین تشکلهای متعدد مذهبی، علاوه بر تقویت انرژی واگرایی این مناطق نسبت به هسته مرکزی حکومت، موجب افزایش همگراییهای اهلتسنن ساحل جنوب و بلوچهای حنفی خاور و جنوب خاوری ایران شده است(کریمیپور،1379: 182).
کشورهای فرامنطقهای
آمریکاییها از مرزهای جنوبشرقی بخشی از فعالیتهای جاسوسی بر ضد جمهوری اسلامی ایران را هدایت و کنترل میکنند و تلاش دارند از همین ناحیه با گروههای اپوزیسیون ارتباط بگیرند. حضور آمریکا با سرکوب طالبان نه تنها موجب افزایش امنیت برای منطقه و ایران نشده است؛ بلکه نوع تهدید از طالبان به آمریکا متفاوت شده و خطر آن افزایش یافته است. بهویژه این که ناتو و آمریکا با حضور در افغانستان و پیمان نظامی استراتژیک و ایجاد پایگاههای نظامی دائمی در این کشور خطرات طولانی مدتی را متوجه ایران و کشورهای منطقه کردهاند. حضور آمریکا در افغانستان باعث شده تا این کشور از امتیازاتی خاصی در منطقه برخوردار شود (پورسعید،1385: 835). مهمترین امتیازات کسب شده برای آمریکا در کشور افغانستان را به طور اجمال میتوان در شکل زیر بیان نمود.
حضور نظامی آمریکا در افغانستان و پاکشتان و پیامدهای ناخوشایند این حضور برای کشورهای منطقه، ناامنی و بیثباتی را به ارمغان آورده است. گسترش یا کاهش روابط این کشورها با ایالات متحده آمریکا بر امنیت ملی ایران تأثیر مستقیم داشته و میتواند اثرات جدی بر تمامیت ارضی ایران، بهویژه در مرزهای جنوبشرقی داشته باشد و این کشور را در محاصره کامل از طرف مرزهای جنوبشرقی و شرقی قرار دهد. با توجه به این که آمریکا سیاست خصمانه چند بعدی را برای تضعیف نظام ایران در ساختار امنیتی منطقه دنبال میکند که تنشسازی فرقهای، گسترش ایرانهراسی و بهرهبرداری ابزاری از سازمانهای تروریستی منطقهای برخی از مصادیق آن هستند. در همین راستا افزایش بیثباتی امنیتی برای دفاع موزائیکی در برابر گروههای تروریستی فرقهای، رشد نامتناسب زیرساختهای امنیت مرزی متناسب با حجم تهدیدهای برونسیستمی و سیاست اجرایی دولتمردان آمریکا برای حضور نظامی بلندمدت در افغانستان باعث شده فضا برای تحرک گروههای تروریستی فراهم شود(احمدیپور و همکاران،1390: 32).
با پیروزی انقلاب اسلامی و پیگیری آرمانهای اسلامی بعد از سالها سرکوب، استعمار و استبداد این موضوع به کام دشمنان نظام و انقلاب خوش نیامد و همواره به دنبال جلوگیری از حرکت و پیشرفت ملت ایران بوده که علاوه بر حمله مستقیم با شناسایی نقاط ضعف و ضربهپذیر جمهوری اسلامی سعی در مقابله با ایران را داشتهاند که یکی از اهداف آنان ایجاد اختلافات قومی- مذهبی در داخل کشور معطوف نمودن انرژی نخبگان به درگیری داخلی و مرزی میباشد. در استان سیستان و بلوچستان این موضوع در دهههای اخیر نمود بیشتری پیدا کرده است؛ زیرا کشورهای فرامنطقهای نظیر آمریکا که در ابتدا از عمق تفکرات طالبان غافل بود و تنها با توجه به تفکرات ضدشیعی آنان با کمک اطلاعاتی باعث رشد و پیروزی این گروه در افغانستان شد و سیاست ناامنی مرزهای شرقی ایران را دنبال نمود و با حمایت از گروههای معاند و مخالف نظام مخصوصاً گروه جندالله سعی در بر افروختن جنگ قومی- مذهبی و ناامن نمودن استان سیستان و بلوچستان را نمود. تأکید اصلی کشورهای مخالف نظام در استان توجه به بحث قومی بود و در این راستا با توجه به گسترش علم و تکنولوژی و ارتباطات مردم از طریق رسانهها علاوه بر تحریک مذهبی اقوام و طوایف ساکن، سعی در نفوذ و گسترش وهابیت و جلب مردم استان به سوی خود را دارد که در این زمینه بیشتر فعالیتها توسط عربستان صورت میگیرد. کشورهای منطقهای و فرامنطقهای برای حفظ منافع خود در ابتدا از گروه طالبان و دیگر گروههای اهلسنت استان حمایت مالی فراوانی کردند و در سالهای اخیر نیز باعث ورود فرقههای متعددی در سطح استان سیستان و بلوچستان از قبیل، فرقه بریلوی، اندیشه افراطی دیوبندی، ذکریها، اهل حدیث مودودی شدهاند که خود باعث دامن زدن بیش از پیش بر مسائل قومی و مذهبی در استان شده است(مجتهدزاده،1381: 64).
آمریکاییها برای تقویت گرایشهای قومی و ایجاد تحرکات قومی بین اقوام ایران، سرمایهگذاریهای قابل توجهی به عمل آوردهاند، به طوری که بیشترین تحرکات قومیتی در ایران تا الان منشأ خارجی داشتهاند. «جان برادلی» در مقالهای تحت عنوان «اوضاع خطرناک قومی مردم ایران» در فصلنامه واشینگتن در رابطه با دخالتهای آمریکا در مناطق بلوچستان(ایران، افغانستان و پاکستان) نوشته است: در واقع مقاومت بلوچهای سنی به عنوان نمایندگان سازمانهای جاسوسی غربی بسیار باارزش بوده و این ناشی از علاقه آنها بر آینده حکومت تهران است. ایالات متحده آمریکا از سال 2001 روابط بسیار اساسی و دوستانهای با بلوچها به وجود آورده است؛ زیرا تهران با عدم قبول کمک به نیروهای هوایی آمریکا که در جنگ افغانستان مجبور به فرود در خاک ایران شده بودند، منجر به حمایت از بلوچها شده است"(راهنما،1393: 73)
نتیجهگیری
توجه به تهدیدها بر اساس منشأ شکلگیری(داخلی، مرزی و بینالمللی)، حاکی از حساسیت بالای مسائل امنیتی در جنوبشرق کشور دارد. در مباحث مربوط به تهدیدهای داخلی، با توجه به بافت اجتماعی بلوچستان که به شدت بسترساز مقوله اقلیتگرایی مذهبی میباشد، رشد اقلیتگرایی مذهبی در جنوبشرق ایران عمدهترین چالشی است که منطقه با آن روبهرو میباشد. مضافاً این که در سنجش تهدیدها بر اساس مؤلفهها در بخش تهدیدهای داخلی، بیشترین درصد تأثیرگذاری تهدیدها، بر مؤلفههای اجتماعی- فرهنگی است. مناقشهها و چالشهای قومی کشورهای همجوار مانند اقوام و طوایف در افغانستان و پاکستان میتواند در ناپایداری امنیت مناطق مرزی جنوبشرقی ایران مؤثر باشد. همچنین دامنه منازعات و چالشهای قومی کشورهای مجاور ممکن است به واسطه پیوندهایی که با اقوام داخل کشور در این سوی مرزها دارند؛ امنیت مرزها را متأثر سازد. نباید فراموش کرد که مهاجرت، پناهندگی و ترددهای مرزی احزاب و گروههای معارض با حکومتهای کشورهای همسایه اثرات نامطلبوبی بر روند تأمین و حفظ امنیت مناطق مرزی و سرمایهگذاریهای اقتصادی و توسعهای دارد و هزینههای ناخواستهای را به کشور تحمیل میکند. نگاه گسسته و تفکیکی به مجموعه تهدیدها در منطقه جنوبشرقی کشور، قابل قبول نبوده و تهدیدات موجود در جنوبشرق ایران در یک زنجیره به هم پیوسته و فشرده باز میشود که هر کدام به نوبه خود بر دیگری تأثیرگذار است. بدین معنی که بسترهای یک تهدید خاص ممکن است اگر چه منشأ داخلی داشته باشد، اما مجموعه عواملی از عوامل خارجی این وضعیت را تشدید نموده و تهدید را عینی و ملموس بنمایند. بنابراین در اولین نوع تهدیدات یعنی تهدیدات با منشأ داخلی گرچه بسیاری از عوامل که مورد شناسایی قرار گرفتهاند، در زمره تهدیدات داخلی محسوب میگردند، اما عوامل تأثیرگذار بر آنها ممکن است در خارج از مرزها کنترل شوند.
مهمترین عامل تهدید در مرز، مسأله ترددهای غیرمجاز و غیرقانونی میباشد. ترددهایی با هدف قاچاق موادمخدر، عبور یک گروه مسلح شرور و یا عبور غیرمجاز و غیرقانونی میباشد. ترددهایی با هدف قاچاق موادمخدر، عبور یک گروه مسلح شرور و یا عبور غیرمجاز افاغنه که هر کدام از آنها به منزله شکسته شدن حریم قانونی مرز و تضعیف کارکرد دفاعی- امنیتی آن میباشد. انواع تردد غیرمجاز در مرز در نقش تهدید ملموس امنیتی برای منطقه محسوب میشود؛ اما در سنجش هر کدام از آنها، تردد اشرار و گروههای مسلح جهت فعالیتهای تروریستی در ایران مسأله مهمی است که بایستی مورد توجه قرار گیرد. در سنجش مؤلفههای تهدیدزا بر اساس خاستگاه برونمرزی، عمدهترین تهدید، حمایت برخی کشورهای حوزه خلیجفارس مانند(عربستان و امارات) از جریانات افراطی مذهبی در منطقه است. این کشورها سیاست برخورد ایدئولوژیک خود را با جمهوری اسلامی ایران در دهه اخیر تشدید نموده و محیط تقابل فعالیتهای خود را نه تنها در سطح منطقه خاورمیانه، بلکه به داخل مرزهای جمهوری اسلامی ایران کشاندهاند. بنابراین این عامل در نقش عاملی تهدیدزا برای منطقه جنوبشرقی کشور محسوب میشود. به طور کلی مهمترین تهدیدات مرزهای جنوبشرقی با منشأ خارجی عبارتنداز:
- حمایت کشورهای حوزه خلیجفارس(عربستان) از جریانات افراطی مذهبی؛
- بیثباتی سیاسی و ناآرای در کشورهای افغانستان و پاکستان؛
- حضور مستقیم آمریکا(اطلاعاتی و عملیاتی) در کشورهای همسایه جهت فشار بر ایران؛
- ضعف شدید زیرساختهای اقتصادی در پاکستان به ویژه ایالت پاکستان و تأثیرات آن بر منطقه بلوچستان ایران؛
- تأسیس پایگاه نظامی در مناطق همجوار مرز شرقی توسط آمریکا؛
- حمایت سرویس اطلاعاتی پاکستان از جریانات تروریستی منطقه؛
- منازعات فرقهای در پاکستان؛
- پایین بودن سطح روابط دیپلماتیک با کشورهای همسایه(افغانستان و پاکستان.
معصومه دهمرده(1395)،نقش کشورهای منطقهای و فرامنطقهای در ناامنیهای مرزهای جنوبشرقی ایران، اولین همایش ملی توسعه ناحیه ژئوپلیتیک جنوب شرق ایران، زاهدان: دانشگاه سیستان و بلوچستان.