چکیده
سیستان کنونی در بر گیرنده بخش میانی سرزمینهای خاوری ایران که در 8117 کیلومتر مربع گسترده شده است. سیستان سرزمین تقریباً همواری است که از ته نشستهای رودخانه هیرمند شکل گرفته، که مهمترین منبع آبی جلگه سیستان میباشد. این رودخانه از دیرباز اهمیت زیاد و نقش تعیین کنندهای در حیات اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی منطقه سیستان داشته و امروزه نیز در حیاتزیستی ساکنین این سرزمین دارای اهمیت راهبردی است. در واقع هیرمند، عامل تمایز وضعیت سیستان با کویر لوت محسوب میشود و موجد یکی از قدیمیترین تمدنهای بشری در این سرزمین است. نقش هیرمند برای منطقه سیستان مانند نقش رود نیل برای مصر است و سیستان بدون هیرمند قادر به ادامه حیات نخواهد بود. خشکسالی چند سال اخیر و قطع رودخانه از سوی زمامداران افغان، پیامدهای سیاسی- امنیتی، اقتصادی- اجتماعی چون، نابودی زیستبوم دریاچه هامون، ویرانی و کاهش وسعت زمینهای کشاورزی و بنیادهای معیشتی، از بین رفتن پوشش گیاهی، گسترش مهاجرتها، ناامنی و بزهکاریهای اجتماعی منطقه سیستان را به دنبال داشته است. با توجه به نوسان آب رودخانه هیرمند و وابستگی شدید ناحیه سیستان به رودخانه هیرمند در مقاله حاضر، در صدد آن هستیم که با روش توصیفی- تحلیلی به شناسایی، بررسی و تحلیل تحولات قطعآبرودخانه هیرمند توسط افغانستان بر امنیت انسانی منطقه سیستان بپردازیم.
واژگان کلیدی: هیدروپلیتیک، رود هیرمند، تنش، سیستان، افغانستان.
مقدمه
آب یکی از بزرگترین چالشهای قرن حاضر بشریت است که میتواند سرمنشاء بسیاری از تحولات مثبت و منفی جهان قرار گیرد. خلا بین توان تأمین آب و شدت تقاضا، بحرانآفرین است. بنابراین افزایش تقاضا برای آب در قرن بیست و یکم، فشار بیشتری روی منابع آب وارد میکند و سیاستمداران و دولتها مجبورند مسایل مربوط به آب را در رأس برنامههای خود قرار دهند. بر این اساس، برخی از مهمترین نقاط حساس مرزی ایران به ویژه از بعد امنیتی در مناطقی جای دارند که به گونهای با مسئله آب در ارتباطند. از هنگامی که افغانستان از ایران جدا شد، محدودیت در میزان آب انتقالی به منطقه سیستان، مشکلات عدیدهای را برای مردم این منطقه ایجاد کرده است. کاهش حجم و سطح رودخانه هیرمند به عنوان مهمترین عنصر اکوسیستم منطقه، کمشدن چشمگیر زمینهای کشاورزی، مهاجرت ساکنین، کاهش اشتغال، فقر، بیکاری، تغییرات آب و هوایی، از بین رفتن زیستگاههای پرندههای مهاجر، افزایش طوفانهای شنی، رشد گرایش به مشارکت در قاچاق موادمخدر و گسترشیافتن پدیده غیر انسانی قاچاق انسان و ... از تبعات مخرب و منفی ناشی از کاهش آب هیرمند است. بهرهوری از آبهای مرزی جنوب شرقی ایران جنبه هیدروپلیتیکی پیدا کرده است. این موضوع عملاً به یک اهرام اقتصادی- سیاسی در دست دولت افغانستان تبدیل شده است تا از آن در روابط سیاسی و موازنه قدرت با ایران استفاده کند. این ویژگی سبب شده است تا ایران در موقعیت فرو دست و نابرابر قرار گیرد.
بیان مسئله
بر اساس موافقتهای شناسایی رودخانهها، رودهایی که از سرزمین دو یا چند کشور بگذرند یا رودهایی که سرزمین دو واحد ملی را از هم جدا سازند و یا رودهایی که برای دو یا چند ملت دارای سود اقتصادی باشند، رودخانههای بینالمللی محسوب میشوند و هیچ کدام از دولتها نمیتوانند کنترل انحصاری و بهرهبرداری مطلق رود را به صورت یک جانبه اعمال نمایند(بای،1384: 56-57). رودخانه هیرمند با حوضه آبریز بیش از 1000 کیلومتر مربع از کوه بابا در افغانستان سرچشمه میگیرد و پس از طی 1050 کیلومتر به دریاچه هامون در منطقه سیستان ایران میریزد. شیب جنوبی ارتفاعات افغانستان واقع در بخشهای نیمه مرکزی و جنوبی این کشور، منبع اصلی تأمین آب رودخانه در طول سال میباشد که در دو شاخه اصلی آن هیرمند و ارغنداب جاری است. دو سد مخزنی عمده افغانستان، ارغنداب و کجکی در همین ناحیه احداث شده است که حوضه آبریزی وسیعتر از 50000 کیلومتر مربع دارند بخش سفلای هیرمند که تشکیل دهنده دلتای رودخانه در ناحیه سیستان ایران میباشد، گسترهای به وسعت 18200 کیلومتر مربع دارد که 40 درصد آن در خاک ایران است. این قسمت از چهار برجک آغاز شده و تا دریاچه هامون ادامه پیدا میکند(حافظ نیا و همکاران،1385: 35). اختلاف بر سر استفاده از آب رودخانه هیرمند بین ایران و افغانستان از زمان شکلگیری مرزهای شرقی ایران با دخالت انگلیسیها آغاز شده است. یکی از علل اصلی قطع آب هیرمند به ویژه در گذشتههای تاریخی، دیدگاه رهبران سیاسی افغانستان بوده است. تصور مالکیت مطلق و این که این رود، یک رود داخلی است، بینش عمده و حاکم بر این رود از سوی آنان بوده است. در حال حاضر نیز با توجه به توافقات رسمی به عمل آمده بین مقامات رسمی دو کشور، افغانستان کنترل انحصاری خود را بر مالکیت این رود ادامه داده و به معاهدههای بینالمللی در خصوص رودهای بینالمللی بی توجه است رودخانه هیرمند و دریاچه هامون به واسطه نقشآفرینی بنیادین در حیات اقتصادی و زیستمحیطی منطقه سیستان، واجد ارزش و اعتباری بیش از یک پهنه آبی است(دهمرده،1390: 23). نوسانات آب هیرمند و هامون در دهه اخیر هر چند منشأ اقلیمی داشته، لیکن اعمال مدیریت ناسازگار با ساختارهای زیستمحیطی از سوی افغانستان(عدم تأمین حقابه هیرمند) و ایران(انتقال آب هیرمند به چاه نیمهها و شهرستان زاهدان) در تشدید این روند نقشآفرین بوده است. خشکسالی تبعات اقتصادی و اجتماعی نامطلوبی بر اکوسیستم سیستان تحمیل نموده که تعدیل 50 درصدی اراضی کشاورزی، حذف حدود 15000 فرصت شغلی مرتبط با فرآیندهای اقتصادی هامون، افزایش طوفان و تهدید سلامت ساکنین، مشاغل کاذب، هجوم شنها و ماسههای روان در سطح منطقه توسط بادهای 120 روزه و در نتیجه پر شدن مسیر رودخانه هیرمند در نقاط مرزی ایران و افغانستان از شن و ماسه که به تغییر مسیر رودخانه و در آینده قطعاً موجب بروز مشکلات سیاسی بیشتری خواهد شد، از جمله محوریترین تبعات و پیامدهای حل نشدن مسأله هیدروپلیتیک رودخانه هیرمند است(شریفی کیا،1390: 612).
مباحث نظری
امنیت
امنیت واژه عربی از ریشه « امن» است و تعاریف گوناگونی که تقریباً معانی یکسانی را میرساند، از آن به دست آمده است. در فرهنگ فارسی عمید، امنیت به : «در امانبودن، ایمنی، بیترسی، آرامش و آسودگی» معنا شده است(عمید،1355: 25). در دانشنامه سیاسی، امنیت در لغت، حالت فراغت از هر گونه تهدید یا حمله یا آمادگی برای رویارویی با هر تهدید و حمله آمده است(آشوری،1366: 38).
همچنین به صورت نسبتاً جامع در فرهنگ علوم سیاسی، امنیت چنین تعریف شده است:
1. تضمین ایمنی، یعنی قراردادهای تنظیمی سیاسی برای کاهش احتمال بروز جنگ، برقراری مذاکره به جای محاربه و قصد حفاظت از صلح به عنوان شرط طبیعی بین دولتها؛
2. مصونیت از تعرض و تصرف اجباری و دور ماندن از مخاطرات و تعدیات به حقوق و آزادیهای مشروع(آقابخشی،1383: 384). در فرهنگ فارسی معین، امنیت به «ایمن شدن، در امان بودن و بیبیمی» معنا شده است(معین،1373: 157).
مرز
مرز سیاسی به پدیدهای فضایی اطلاق میشود که منعکس کننده قلمرو حاکمیت یک دولت بوده و مطابق قواعد خاص در مقابل حرکت انسان، انتقال کالا یا نشر افکار مانع ایجاد کند یا دست کم آن را محدود سازد(زرقانی،1381: 2). انسانها برای مشخص ساختن پیرامون فعالیت خود، آن گونه که با گستره فعالیت همسایه تداخل پیدا نکند، ناچار به تعیین خطوطی قراردادی در بخش پایانی و پیرامونی محیطزیست یا قلمرو خود هستند که گونه گسترش یافته این مفهوم خط پیرامونی است که بخش پایانی گستره فعالیت یک ملت را مشخص میسازد و جنبهای سیاسی پیدا میکند که مرز خوانده میشود(مجتهدزاده، 1381: 40). مرزها حدود ملتها و کشورها را مشخص کرده و بنابراین معرف کشور- ملتها هستند. مرزها به طور هم زمان، ابزار سیاست کشور، تجلی و وسیله قدرت و تعیین کننده امنیت ملی هستند(میرحیدر،1375: 141).
رودخانه هیرمند
رودخانه هیرمند، رودخانهای بینالمللی است که با حوضه آبریز 150000 کیلومتر مربع از کوه بابا در افغانستان سرچشمه میگیرد و پس از طی 1050 کیلومتر به دریاچه هامون در منطقه سیستان ایران میریزد. مهمترین منبع آبی جلگه سیستان، رودخانه هیرمند است. این رودخانه از دیرباز اهمیت زیاد و نقش تعیین کنندهای در حیات اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی سیستان داشته است. امروزه نیز در حیات زیستی ساکنین این سرزمین دارای اهمیت راهبردی است. در واقع هیرمند، عامل تمایز وضعیت سیستان با کویر لوت محسوب میشود و موجد یکی از قدیمیترین تمدنهای بشری در این سرزمین است(مجتهدزاده،1378: 91). سرچشمه رودخانه هیرمند، ارتفاعات افغانستان و به ویژه کوههای« هندوکش و بابا در افغانستان» است. آب این رودخانه پس از عبور از بخش مهمی از اراضی جنوب افغانستان، در انتهای مسیر وارد منطقه مرزی ایران و افغانستان میشود(ابراهیمی،1388: 33).هیرمند در ناحیهای به نام جَریکِه در مرز ایران دو شاخه شده و شاخه اصلی آن به نام رود مشترک یا پریان قسمتی از مرز دو کشور را تشکیل داده، وارد افغانستان میشود. شاخه دیگر در داخل ایران خود به دو شاخه تقسیم می شود: یکی به طرف چاه نیمه و دیگری به طرف مناطق کوهک و زهک میرود که دو سد انحرافی در این دو منطقه روی آن بسته شده و سد سیستان بر روی شاخهای که از طریق چاه نیمه تأمین میشود، احداث گردیده است. در قسمت جنوب دشت سیستان و در حوالی مصب هیرمند گودالهای طبیعی وجود دارد که از آنها برای ذخیره آب استفاده میشود(صفوی،1388: 213). مردم منطقه سیستان از قدیم به این رودخانه وابسته بودهاند و هیرمند برای آنها ارزش حیاتی داشته است.
یافتههای تحقیق
تحولات سیاسی- امنیتی
الف- شکل گیری روابط ایران و افغانستان و مؤلفه های تأثیر گذار بر آن
افغانستان از دیرباز در گستره تمدن ایران قرار داشته و بخشهای عمدهای از این کشور جزئی از امپراتوری عظیم ایران به شمار میرفته است. در دوران صفویه، به دلیل چیره شدن آیین تشیع در ایران، بخشهای جنوبی و غربی افغانستان کنونی به مذهب اهلسنت گرایش پیدا کردند. در این میان، اقوام این منطقه، در نتیجه حمله به اصفهان، این شهر را که مرکز سلسله صفویه بود، به اشغال خود در آوردند. البته با روی کار آمدن نادرشاه این غائله پایان یافت. در زمان قاجاریه، آخرین ضربهها بر پیکر این تمدن پیر و کهن وارد آمد و در سال 1747 میلادی افغانستان از ایران جدا شد(غرایاق زندی،1380: 91). جدایی افغانستان از ایران، به منزله شکلگیری مرزهای سیاسی جدید و به دنبال آن، پیدایش روابط سیاسی تازهای بود که تحت تأثیر متغیرهای نوظهور قرار داشت. برخی از این متغیرها اساساً جغرافیایی بودند مانند: موقعیت ژئوپلیتیک، شکل جغرافیایی کشور و ویژگی محاطی یا محصور در خشکی افغانستان و سرانجام رودخانه مرزی هیرمند. برخی دیگر نیز بیشتر سیاسی- جغرافیایی یا متأثر از جغرافیای انسانی جدید افغانستان بودهاند مانند: سیاست قدرت در داخل کشور، رقابت ابرقدرتهای وقت، قومیت و زبان فارسی. نکته جالب توجه این است که، متغیرهای جغرافیایی از گذشته تاکنون، همچنان در تعیین چگونگی روابط دو کشور فعال بودهاند(فولر،1373: 257).
موضوع سهمبندی آب هیرمند و شیوه بهرهبرداری آن در منطقه دلتا، همیشه یکی از مهمترین جنبههای درگیریهای مرزی ایران و افغانستان در سیستان بوده است. بنابر آخرین قرارداد، یعنی قرارداد 1351 حقآبه ایران برابر 26 مترمکعب در ثانیه در نظر گرفته شد و قرار شد تأسیساتی با توافق دو کشور روی رودخانه احداث شود و افغانستان تأمین حقآبه ایران را تضمین کند. این قرارداد با یک معاهده در خصوص آب هیرمند و دو پروتکل در تاریخ 22 اسفند 1351 به تصویب دو کشور رسید. از آن به بعد، بر اثر کودتاهای پی در پی افغانستان، اقداماتی که گویای نظر دولتهای بعد افغانستان در این مسئله باشد، مشهود نبوده است. در دوره طالبان مسیر رود هیرمند روی ایران بسته شده و با وجود تغییرات ژئوپلیتیک در منطقه و تغییر حکومت در افغانستان، همچنان بسته نگه داشته شد و این در حالی بود که منطقه سیستان ایران برای چند سال پی در پی با کمبود شدید منابع آب و وضعیت خشکسالی رو به رو شد(بدیعی ازنداهی و همکاران،1390: 205).
ب- نادیده گرفتن حقابه هیرمند
یکی از علل قطع و کاهش آب رودخانه هیرمند، عدم اجرای تعهدات ناشی از قراردادهای امضاء شده میان دو کشور ایران و افغانستان از جانب کشور افغانستان میباشد(کاویانی،1384: 347). مسأله حقابه رودخانه هیرمند که قسمتی از مرزهای خاوری ایران را با افغانستان تشکیل میدهد؛ دست کم از سال 1872 یکی از منابع پایدار مشاجره میان دولت ایران و افغانستان بوده است. این مشکل تا سال 1383 ، 12 بار باعث بروز بحران دیپلماتیک بین دو کشور شده و 27 بار مذاکره دو جانبه و مستقیم و یا پذیرش حکمیت برای حل و فصل آن صورت پذیرفته است. در سالهای گذشته، طی گفتمانهایی که میان مقامات دو کشور صورت گرفته، دولت ایران خواستار اجرای دوباره قرارداد سال 1351 است که به درستی از سوی مقامات کشور افغانستان اجرا نمیشود و در عمل، دولت ایران حتی به حقوق نوشته شده در این معاهده نیز دست نمییابد؛ در حالی که حجم آب پشت سد کجکی(سدی که روی رود هیرمند در افغانستان بسته شد) حدود 5/1 تا5/2 میلیارد مترمکعب تخمین زده میشود(بدیعی ازنداهی و همکاران،1390: 206). اختلافات ایران و افغانستان بر سر حقوق مربوط به آب هیرمند نقش پر اهمیتی در روابط دو کشور داشته و مانع از همکاری آنها شده است؛ در حالی که یک فاجعه محیطی گسترش یابنده سرزمین و مردم سیستان را تهدید میکند. فاجعه جغرافیایی که در رابطه با دریاچه هامون در سیستان در حال تکوین است، تقریباً تکرار کامل، ولی آهستهتر، فاجعهای است که هیدروپولیتیک شوروی پیشین در رابطه با دریاچه آرال به بار آورده است. در آن جا نیز انحراف آب رودهای سیحون و جیحون سبب نابودی تدریجی آرال شده و فاجعه محیطی بزرگی را شکل بخشیده است(مجتهدزاده،1378: 103).
تحولات اقتصادی
الف- پدیده خشکسالی
خشکسالی یکی از وقایع محیطی و بخش جداییناپذیر نوسانات اقلیمی است. این پدیده از ویژگیهای اصلی و تکرار شونده اقلیمهای مختلف به شمار میرود. تاکنون بیش از 150 تعریف از خشکسالی ارائه شده است؛ در همه این تعاریف خشکسالی یک دوره پیوسته و پایدار که در آن مقدار آب موجود در یک منطقه در حد قابل توجهی کاهش یافته، بیان میشود. خشکسالی دارای طبیعت پنهانی است و تداوم وقوع آن طولانی و خسارات ناشی از آن در بخشهای مختلف کشاورزی، اجتماعی، اقتصادی، زیست محیطی و ... به صورت تدریجی ظاهر میشود؛ لذا خشکسالی پدیدهای است که در تمامی آب و هواها و مناطق مختلف رخ میدهد و مشخصات آن از یک نقطه به نقطه دیگر متفاوت است(آسیایی،1385
ب- تغییر در ساختار اقتصادی سیستان
به دلیل خشکسالیهای پیاپی طی سالهای اخیر به تدریج فعالیتهای کشاورزی جای خود را به سایر فعالیتها داده است. چون درآمد حاصل از فعالیتهای کشاورزی در طی سالهای مذکور از یک سو کفاف هزینههای زندگی تولیدکننده را نمینماید و از سوی دیگر درآمدهای حاصل از فعالیتهای مختلف خدماتی و نیز فعالیتهای مربوط به قاچاق کالا و مواد سوختی بسیار بیشتر و سهلالوصولتر است، به عبارت دیگر به خاطر بالا بودن تفاضل درآمد فعالیتهای مختلف البته به ضرر بخش کشاورزی، رغبت چندانی به انجام فعالیتهای کشاورزی در سطح ناحیه دیده نمیشود و مرتباً از تعداد خانوارهای کشاورز، دامدار، کشاورز- دامدار کاسته شده و در مقابل بر تعداد فعالین در سایر بخشهای اقتصادی افزوده میشود. به طوری که مشاغلی نظیر کارگری، مغازهداری، دستفروشی و به خصوص قاچاق کالا و مواد سوختی حدود 100 درصد رشد داشته است(بیک محمدی و همکاران،1384: 65).
ج- از بین رفتن تأسیسات زیر بنایی
راههای مواصلاتی که در مسیر دالان بادهای 120 روزه قرار دارند، از جمله جادههای درجه یک، درجه دو و راهآهنها در اثر حرکت شنهای روان مسدود میشوند. انسداد راهها باعث اختلال در حمل و نقل، ایجاد ترافیک، عدم خدماترسانی به موقع میگردد و میبایست سریعاً به پاکسازی ماسهها اقدام شود که خود هزینههای زیادی در بر دارد. مثلاً دو محور مهم و اساسی، زابل - حاجی آباد ملکی و جاده زابل –شندول، این دو محور از منطقه شنزار و واحدهای ماسههای روان عبور میکند که در شرق شهر زابل قرار گرفته است؛ و همچنین رود نیاتک از میان این شنزارها عبور میکند. عبور این دو محور از میان این منطقه در زمان وزش طوفانهای شن، مشکلاتی را ایجاد میکند از قبیل انسداد جاده، ایجاد ترافیک که در نتیجه باعث عدم امنیت اقتصادی و اجتماعی در این دو محور میشود. یکی از تأسیسات مهم منطقه، کانالهای آب رسانی است که سالانه حجم زیادی از ماس های بادی وارد این کانالها میشود که نیاز به لایروبی دارد. گاهی تجمع ماسههای بادی در مسیر کانالهای آبیاری به حدی زیاد است که سبب انحراف آب از مسیر اصلی و همچنین کاهش سرعت حرکت آب در کانالها میگردد که همه ساله برای جمعآوری و لایروبی ماسههای بادی از داخل کانالهای آبیاری هزینه زیادی صرف میشود(زمردیان و پورکرمانی،1367: 67). علاوه بر اینها، محسبات میدانی حاکی از این است که مخازن آبی چاه نیمهها که تنها منبع آب شرب مردم سیستان و شهر حدود 900000 نفری زاهدان است که عاملی مهم برای ماندگاری مردم در این منطقه به شمار میرود، در چند سال آینده مورد تهدید جدید شنهای روان قرار خواهد گرفت. به طوری که طی 15 سال 5.257.408 تن و در طی یک سال 350.494 تن یا 220.000 متر مکعب ماسه و شن وارد چاه نیمهها میشود. چنانچه ورودی و خروجی بر اساس میزان آب قابل استفاده(340 میلیون مترمکعب) انجام پذیرد کل رسوب حمل شده به مخازن بالغ بر 557100 تن در سال میگردد. حجم متناظر این مقدار رسوب در نامطمئنترین شرایط 348188 متر مکعب است. اگر از هجوم شنها و ماسههای روان به این مخازن جلوگیری نشود، موجودیت این منبع آب بسیار حساس و مهم به خطر خواهد افتاد و زندگی مردم این منطقه را با مشکل مواجه خواهد کرد(نگارش و لطیفی،1387: 88).
تحولات اجتماعی- فرهنگی
الف- تخلیه مناطق مسکونی
با قطع و کاهش شدید آب هیرمند و خشک شدن دریاچه هامون، بیشتر مردم منطقه سیستان به ویژه روستانشینان شغل خود را از دست دادهاند و ضریب بیکاری به شکل خطرناکی بالا رفته است. بیکاری مردم منطقه سیستان علاوه بر مشکلاتی که از بعد روانی، تأثیرات ناخوشایندی بر خانوادههایی میگذارد که درآمد خود را از دست دادهاند و مجبورند یکی از دو گزینه مهاجرت یا رویآوری به قاچاق و کارهای خلاف را انتخاب کنند. مهاجرت گسترده مردم سیستان به استانهای شمال شرقی و کرانههای خاوری دریایخزر که در مقاطع تاریخی دیگر نیز سابقه داشته است، موجب مشکلات فراوانی، هم در سیستان و هم در آن نواحی گردیده است که به عنوان مقصد مهاجرت انتخاب شدهاند. پرداخت مردم به فعالیتهای منفی اقتصادی، مثل قاچاق کالا و موادمخدر ضمن ایجاد مسایل و مشکلاتی که به اقتصاد ملی کشور لطمه میزنند سبب ناامنی در منطقه میشوند و این موضوع خود به خود مشکلات فراوان دیگری را به دنبال خود ایجاد میکند(عزتی،1390: 108). مهاجرت در منطقه معمولاً به مناطق شهری یا به نواحی خارج از منطقه در حال حاضر به شدت در جریان است. در سال 1375 از مجموع آبادیهای شهرستان زابل(1083)، حدود 150 روستا خالی از سکنه بوده است. که این رقم در سال 1382 به 236 روستا افزایش یافته است به این ترتیب مشخص میشود که طی مدت 7 سال یعنی از 75 تا 82 جمعاً 86 روستای دیگر در منطقه از جمعیت خالی شده و به جمع روستاهای خالی از سکنه افزوده شدهاند . هم اکنون بیش از 28روستا در معرض نابودی ناشی از هجوم شنها و ماسههای روان قرار دارند که عمدتاً در نوار مرزی قرار دارند. در بعضی نقاط سیستان روستاهایی وجود دارد که طی دوره ای 15 ساله زیر ماسههای روان ناشی از طوفانهای شن و ماسه پنهان میشوند. هجوم ماسه به سمت روستاها به اندازهای زندگی مردم را مختل کرده است که برخی از اهالی به دلیل عدم کسب درآمد مکفی و ناتوان در پرداخت هزینههای ساخت خانهها با مصالح جدید، مجبور به ترک روستاهای خود شدهاند(نگارش و لطفی،1388: 87).
ب- به خطر انداختن سلامت شهروندان منطقه
شرایط نامساعد طبیعی در دشت سیستان از عوامل عمده عقب ماندگیهای اقتصادی، اجتماعی این ناحیه است. از اصلیترین شرایط طبیعی که مستقیماً بر روی حیات انسانی تأثیر دارد و موجبات ناراحتیهای جسمی و روحی برای انسان را فراهم میآورد باد است. باد در منطقه سیستان آرام نمیگیرد اما در سالهای اخیر بر اثر کاهش و قطع آب رودخانه هیرمند این پدیده طبیعی به شدت همراه با طوفانهای شن و ماسه گشته است. شن و ماسهای که از بستر خشکیده دریاچه هامون توسط باد کنده شده و باعث آلودگی هوای منطقه گشتهاند. گرد و غبار پراکنده در منطقه سبب بیماریهای متعددی در منطقه سیستان شده است. به طوری که بر طبق تحقیقات انجام شده یکی از علل مهم کوری در منطقه سیستان کراتیت شنی تشخیص داده شده است(خسروی،1386: 167). نابینایی بر اثر طوفانهای شنی 28% کل نابیناییهای موجود در منطقه را در بر میگیرد. کراتیت ناشی از جسم خارجی فرو رفته در قرنیه است که اغلب عبارت از شنهای معقر و نوک تیز حمل شده توسط طوفانهای شن در منطقه میباشد. کراتیت شنی، شنهای بی شکل و دارای لبههای تیز و مسطح و مقعر هستند که به سطح قرنیه میچسبند و یا در آن فرو میروند و به آسانی بیرون نمیآیند و به تدریج باعث زخمهای شدید قرنیه میشوند، سبب کوری مطلق بیمار میشوند. بادهای حاوی ذرات ماسه مستقیماً منشأ 28% نابیناییهای ناحیه سیستان هستند. به غیر از نابینایی، بیماریهای تنفسی دیگر نظیر آسم، سل و دیگر بیماریهای تنفسی و همچنین بیماریهای عفونی ناشی از برخورد ماسه به پوست بدن، از عوارض دیگر مستقیم بادها هستند. وزش بادها تداوم آرامش فکر و جسم را از افراد سلب میکند و انسان حساس را تا آستانه بیماریهای عصبی و روانی پیش میبرد(جوهرچی،1373: 19). بیماریهای تنفسی نظیر آسم یکی از عوارض طوفانهای خاک میباشد؛ بنا بر آمار اعلام شده فقط در سال 1380 تعداد 577 نفر از مردم منطقه سیستان به بیماری سل مبتلا شدهاند. کما اینکه هیچ برآورد دقیقی از میزان خسارات وارده در این منطقه به علت خشکی دریاچه هامون و بادهای 120 روزه سیستان تا این اواخر انجام نشده است. این امر منجر شده تا سلامت و بینایی بسیاری از مردم روستاهای پیرامون دریاچه تحتالشعاع قرار گیرد و بسیاری از ساکنان این روستاها برای ادامه حیات خود، به شهرهای بزرگتر استان روی آورند.
تحولات زیستمحیطی
با توجه به کمبود شدید آب در سیستان، هیرمند نقشی حیات بخش برای ماندگاری منطقه دارد و در واقع میتوان آن را عامل ثبات منطقه نامید؛ زیرا ضریب وابستگی سیستان به هیرمند تقریباً صد در صد است و هر گونه اختلال در جریان آب آن، زیانهای جبرانناپذیری در پی خواهد داشت. موضوع از دید زیستمحیطی نیز در خور بررسی است. رژیم رودخانههایی که به دریاچه هامون میریزد نامنظم است و همین سبب نوسانهای بسیار در میزان و گستره پوشش آب دریاچه در طول سالهای متمادی شده است. این نوسان طیفی معادل یک هزار و 200 کیلومتر مربع در مقاطع کم آبی و تا 3 هزار و 200 کیلومترمربع را در زمانهای که موجودی آب منطقه بالا است، در بر میگیرد. دریاچه هامون نقشی مستقیم در تنظیم اکوسیستم منطقه بازی میکند؛ از سوی دیگر هامون میتواند در گسترش چراگاهها و در پی آن توسعه دامداری، رونق کشاورزی، ماهیگیری و صنایع جانبی وابسته به این بخشها، اثرگذار باشد. کاهش حجم دریاچه مشکلات مهمی در این زمینه ایجاد کرده و باعث شده است که دریاچه هامون به چهار برکه جدا از هم تبدیل شود(مجتهدزاده، 1376: 33). دریاچه هامون در شرایط طبیعی، با دارا بودن آب شیرین، سالانه پذیرایی 190 گونه پرنده مهاجر و بومی بوده است. همچنین باعث تعدیل گرمای شدیدی میشده که در تابستان و به واسطه بادهای 120 روزه به طرف دشت سیستان و نواحی مسکونی زابل و اطراف آن میوزند. با توجه به کاهش رطوبت خاک، کمبود پوشش گیاهی و بالا بودن شدت و فراوانی این بادها فشار مضاعفی را بر محیط طبیعی دشت سیستان وارد میکند. بادهای 120 روزه که از سامانههای متوسط مقیاس همدید محسوب میشوند، در ماههای خرداد، تیر، مرداد و شهریور در دشت سیستان در مجموع شرایط اقلیمی آن را کنترل مینمایند(خسروی،1384: 305). وجود چاه نیمهها در سیستان به عنوان منبع تأمین آب، عاملی مهم برای ماندگاری مردم در این منطقه به شمار میرود. بر اثر تداوم بحران خشکسالی در سیستان، نیاز مردم این منطقه به چاهنیمهها نسبت به سالهای گذشته صد چندان شده است. دریاچه هامون دو ارزش مهم و حیاتی دارد؛ یکی منابع وابسته به آب به لحاظ دامداری و کشاورزی و دیگری ماهیها و پرندگان و درآمد حاصل از حصیربافی برای بومیان. موضوع از لحاظ زیستمحیطی نیز در خور بررسی است. رژیم آبی که به دریاچه هامون میریزد نامنظم است و همین، سبب نوسانهای بسیار در میزان و گستره پوشش آب دریاچه در طول سالهای متمادی شده است. این نوسان طیفی معادل یک هزار و 200 کیلومتر مربع در مقاطع کم آبی و تا 3 هزار و 200 کیلومتر مربع را در زمانهایی که موجودی آب منطقه بالا است، در بر میگیرد(میرحیدر،1371: 152). در عین حال هامون بزرگترین دریاچه آب شیرین در فلات ایران است. این دریاچه در گذشته بزرگتر بوده و در سالهای اخیر روز به روز از حجم و دامنه آن کاسته شده است به گونهای که از لحاظ اقتصادی بر همه چیز در محیط پیرامون خود اثر گذاشته است(مجتهدزاده،1376: 33). کاهش چشمگیر آب آبگیر اصلی هامون که در مرز ایران و افغانستان قرار دارد و نیز افزایش میزان شوری آب دریاچه که معلول کاهش میزان آب ورودی به آن است، به مرگ پرندگان و آبزیان منطقه انجامیده است(ملکی، 1383: 69). در حال حاضر بستر خشکیده دریاچه هامون تحت تأثیر حرکت باد به منبعی برای گرد و غبار و حرکت ذرات سیلت و ماسه تبدیل شده که به علت نبود هیچ عارضه طبیعی خاص در بستر این دریاچه ذرات فرسایش یافته و به سادگی جا به جا شده که پس از رسیدن به راههای مواصلاتی، در تأسیسات زیربنایی و سکونتگاههای انسانی رسوب مینماید.
نتیجهگیری
مناطق جنوب شرقی کشور که در قلمرو حوضههای آبی هیرمند و دریاچه هامون قرار دارند، در قیاس با دیگر نواحی کشور از میزان بارش کمتری برخوردارند. مناسبات هیدروپولیتیک افغانستان با ایران در این ناحیه در طول صد سال گذشته توأم با تنش بوده است. در هر دوره، سهم حقابه ایران کاهش یافته و بارها نیز به دلایل مختلف قطع شده است که نتیجه آن در چهره نابودی زیست بوم دریاچه هامون، ویرانی کشاورزی و بنیادهای معیشتی، سکونتگاهی شهری و روستایی، مهاجرت، ناامنی و بزهکاریهای اجتماعی نمود یافته است. نوسانات آب هیرمند و هامون در دهه اخیر هر چند منشأ اقلیمی داشته، لیکن اعمال مدیریت ناسازگار با ساختارهای زیستمحیطی از سوی افغانستان(عدم تأمین حقابه هیرمند و احداث سدهای متعدد) و ایران(بدون توجه به تداوم جریان همیشگی آب، اقدام به تأمین آب شرب زاهدان به طول 200کیلومتر کرده است) در تشدید این روند نقشآفرین بوده است. خشکسالی تبعات اقتصادی و اجتماعی نامطلوبی بر اکوسیستم سیستان تحمیل نموده که تعدیل 50 درصدی اراضی کشاورزی، حذف حدود 15000 فرصت شغلی مرتبط با فرآیندهای اقتصادی هامون، افزایش طوفان و تهدید سلامت ساکنین، مشاغل کاذب، هجوم شنها و ماسههای روان در سطح منطقه توسط بادهای 120 روزه و در نتیجه پر شدن مسیر رودخانه هیرمند در نقاط مرزی ایران و افغانستان از شن و ماسه که به تغییر مسیر رودخانه و در آینده قطعاً موجب بروز مشکلات سیاسی بیشتری خواهد شد، از جمله محوریترین تبعات و پیامدهای حل نشدن مسأله هیدروپلیتیک رودخانه هیرمند است. به طور کلی مهمترین پیامدهای امنیتی-سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و زیستمحیطی قطعی آب رودخانه هیرمند بر منطقه سیستان عبارتنداز: قاچاق موادمخدر، قانونگریزی و اشتغال به مشاغل غیرقانونی از جمله متداولترین پیامدهای اجتماعی- امنیتی خشکسالی در منطقه سیستان است، حذف فرصتهای شغلی مولد و نبود زمینه اشتغال در سایر بخشها به خصوص صنعت، حجم قابل توجهی از جوانان بیکار را به مشاغل غیرقانونی مانند قاچاق کالا و سوخت سوق داده است به این مهم میبایست ناامنی حاصل از افزایش سرقت و زورگیری، شرارت و راهزنی مسلحانه، آدمربایی و حمل موادمخدر در قالب کاروانهای مسلح و ... را که صرفاً توسط عده معدودی انجام پذیرفته؛ لیکن تبعات ناحیهای، منطقهای و حتی بینالمللی فراوانی به همراه دارد، اضافه نمود. به طوری که از سال 1388 با انسداد فیزیکی مرز، امکان حداقلی اشتغال و تأمین درآمد برای انبوهی از جوانان بیکار که از طریق فعل غیرقانونی حمل کالا و قاچاق سوخت امرار معاش مینمودند، محدود گردید. این در شرایطی است که هیچ گونه امکان اشتغال رسمی در سطح منطقه سیستان مهیا نبوده و محدود اقدامات دولت، کفایت خیل عظیم بیکاران را نمینماید. چنین مسألهای ناحیه را آبستن ناامنی مضاعف از طریق افزایش روی آوری به فعالیتهای مخل امنیت مانند دزدی، زورگیری، شرارت، آدم ربایی و ... ساخته است. در شرایط فعلی مرزهای بینالمللی میان ایران و افغانستان در میانه شاخه اصلی هیرمند مورد پذیرش دو کشور میباشد و لیکن اختلاف اساسی بر سر نحوه تقسیم آب هیرمند و دیگر حقوق مربوط به این رودخانه بینالمللی هنوز حل و فصل نشده است. این وضعیت با گذشت 129 سال و علیرغم انعقاد عهدنامههای متعدد همچنان پابرجاست. بررسیهای تاریخی نشان میدهد دولت افغانستان به هیچ یک از تعهدات حقوقی حاکم بر هیرمند پایبند نبوده است و همواره با اتخاذ سیاستهایی به تشدید منازعات دامن زده است. در شرایط فعلی بحران منطقهای آب در سیستان، علاوه بر اثرات زیستمحیطی، امنیت ملی و منطقهای را نیز مورد تهدید قرار داده است. شدت بحران بحدی است که چنانچه تدابیری برای آن اتخاذ نگردد در آیندهای نه چندان دور به فاجعهای ملی و محیطی منجر خواهد شد.
مهمترین راهکارهای ارائه شده در این زمینه به شرح زیر میباشد
- توجه به توسعه و عمران مناطق مرزی منطقه؛
- پیگیری حقوقی حقابه ایران از هیرمند و الزام کشور همسایه به رعایت آن در جهت کاهش اثرات خشکسالی و همچنین پیشگیری از تعمیق آن با توجه به تلاش افغانستان برای احداث تأسیسات بیشتر بر روی هیرمند؛
- لایی روبی مداوم مسیرها و کانالهای انتقال آب؛
- افزایش تعداد چاهکهای کشاورزی در سطح منطقه؛
- توسعه کشت گلخانهای به دلیل پایین بودن مصرف آب و اشتغالزایی بالای آن؛
- اجرای سیستمهای آبیاری تحت فشار به جای آبیاری غرقابی؛
- جلوگیری جدی از تردد دامها وخودروها در بستر خشک وفرسایش پذیر دریاچه هامون؛
- احیای پوشش گیاهی با روش کشت گونههای بومی و سازگار؛
-انحراف ماسههای روان از مسیر حرکت به سمت روستاها و تأسیسات اقتصادی و زیستیمحیطی؛
- پیگیری امتیاز منطقه آزاد تجاری زابل، جهت ایجاد منابع درآمدی بدون واسطه به منابع آبی برای سکنان مرزی سیستان؛
معصومه دهمرده(1394)، تحولات قطعآبرودخانه هیرمند توسط افغانستان بر امنیت انسانی منطقه سیستان، بیرجند: دومین همایش بینالمللی امنیت انسانی در غرب آسیا.