جغرافیای سیاست

معصومه دهمرده

جغرافیای سیاست

معصومه دهمرده

پیامدهای نیروهای خارجی در مرزهای شرقی جمهوری اسلامی ایران

چکیده

جمهوری اسلامی ایران به واسطه موقعیت راهبردی و واقع شدن در یکی از حساسترین مناطق جهان همواره دارای فرصتها و مزیت‌هایی همراه با تهدیدها و آسیب‌پذیریهای اجتناب‌ناپذیر و غیرارادی می‌باشد. عدم انطباق سرحدات ایران با خطوط مرزی فعلی که عمدتاً به صورت تحمیلی و بدون توجه به مسائل انسانی و جغرافیایی تعیین شده است، در نقاط مرزی موجب جدایی گروههای قومی و مذهبی از یکدیگر شده است. معمولاً حضور قدرت‌های فرامنطقه‌ای در یک منطقه از مسیر سیاست‌های نامتعادل برخی کشورهای آن منطقه که باز شدن گره مشکلات خود را به دست آنها می‌دانند، صورت می‌گیرد. آمریکا با حضور خود در خاورمیانه، همواره زمینه‌های ناامنی و بی‌ثباتی منطقه‌ای را فراهم ساخته تا حضور بلندمدت خود را توجیه و تثبیت نماید. نوع رابطه آمریکا با کشورهای همسایه می‌تواند برای ایران مهم و حساس باشد. هر چند حضور آمریکا و کشورهای غربی در منطقه به بهانه مبارزه با مواد مخدر و تروریسم در افغانستان می‌باشد، اما نه تنها شاهد آثار مثبتی از این مبارزه نیستیم بلکه دست‌های پنهان آنها را در حمایت از گروه‌های تروریستی که به ایجاد تفرقه و اختلاف بین شیعه و سنی، فارس و بلوچ می‌پردازند، شاهد هستیم. به طوری که این مسأله در سطح منطقه بارها به عنوان یک سوژه برای تضعیف جبهه انسجام داخلی و اسلامی در دستور کار قدرت‌های فرامنطقه‌ای بوده است. در مقاله حاضر، با روش توصیفی- تحلیلی به شناسایی، بررسی و تحلیل پیامدهای سیاسی- امنیتی حضور نیروهای خارجی در مرزهای جنوب شرقی جمهوری اسلامی ایران می‌پردازیم.

واژه های کلیدی: امنیت، مرز، نیروهای خارجی، ایران.

 

  

 

مقدمه

جمهوری اسلامی ایران به لحاظ موقعیت در جنوب غربی آسیا واقع شده و بخش وسیعی از فلات ایران را در بر می‌گیرد. موقعیت خاص ایران نیز که در مرکز ثقل یکی از بزرگ‌ترین شبکه‌های ارتباطی جهان قرار گرفته و همچون پلی اروپا را به آسیا و خاور دور وصل می‌کند. به طوری که از قدیم‌الایام چهار راه تمدن‌ها محسوب گردیده و از نظر موقعیت دریایی و زمینی از موقعیت فوق‌العاده مناسبی برخوردار می‌باشد. به طوری که ارزش ژئوپلیتیکی ایران به حدی است که هر گونه تغییری در حاکمیت آن توانسته است موازنه منطقه‌ای و جهانی را بر هم زند. به همین سبب بازیگران اصلی منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای همواره در ادوار مختلف تاریخی نقش تعیین کننده‌ای را در معادلات قدرت برای ایران قائل هستند، به طوری که یکی از دغدغه‌ها و معضلات محیط امنیتی ایران، دست‌اندازی‌های نهان و آشکار این بازیگران بوده است. جمهوری اسلامی ایران به واسطه موقعیت راهبردی و واقع شدن در یکی از حساسترین مناطق جهان همواره دارای فرصتها و مزیت‌هایی همراه با تهدیدها و آسیب‌پذیریهای اجتناب‌ناپذیر و غیر‌ارادی می‌باشد. به عنوان نمونه ایران در محاصره و مجاورت منطقه بحران‌خیز و مستعد تشنج جهانی نظیر قفقاز، آسیای مرکزی، خلیج‌فارس و خاورمیانه قرار گرفته که وضعیتی خاص و انحصاری است و نمی‌توان به راحتی از پیامدهای انکار‌ناپذیر آن رهایی جست. با حمله آمریکا به افغانستان و اشغال نظامی آن کشور، مناطق پیرامونی ایران تغییراتی را پذیرا شد و حوزه نفوذ سنتی ایران را محدود کرد. حضور آمریکا در افغانستان و در پاکستان(به طور غیر مستقیم و بر مبنای همکاری) موجب کاهش قدرت مانور ایران در شبه قاره، و گسترش حوزه ژئوپلیتیکی آمریکا شده است. اتمی شدن پاکستان و ظهور یک قدرت هسته‌ای در همسایگی ایران، همچنین همکاری راهبردی این کشور با آمریکا در منطقه بویژه افغانستان و اختلال در شکل‌گیری روابط راهبردی ایران، روسیه، چین و هند و نیز معرفی افغانستان به عنوان یک رقیب ژئوپلیتیکی برای ایران، از جمله مولفه‌های بسیار مهمی است که میزان آسیب‌پذیری ایران را در این حوزه ژئوپلیتیکی به طور فزآینده‌ای بالا برده است. عدم انطباق سرحدات ایران با خطوط مرزی فعلی که عمدتاً به صورت تحمیلی و بدون توجه به مسائل انسانی و جغرافیایی تعیین شده است، در نقاط مرزی موجب جدایی گروه‌های انسانی(که از لحاظ نژادی، زبانی و مذهبی قرابت‌های زیادی دارند)از یکدیگر شده است. امنیت ملی کشورها امروزه در زمینه و بستر امنیت بین‌المللی شکل می‌گیرد و آثار آن نخست در مرزهای واحد سیاسی تجلی می‌یابد. با توجه به این فراز می‌توان ادعا کرد که تمامی مولفه‌های مدخل‌دار در تامین امنیت داخلی کشور به نوعی متاثر از متغیرهای خارج از مرزهای سرزمینی است؛ از این رو هر گونه آسیب‌پذیری در مرزهای کشور، نقصان در امنیت داخلی و امنیت ملی را فراهم می‌نماید. قرار گرفتن ایران در مسیر عبور مواد‌مخدر از مبدأ آن یعنی مثلث طلایی جنوب آسیا و افغانستان به مقصد اروپا، بزرگترین آسیب‌پذیری امنیت ملی ایران محسوب می‌شود. ورود انواع کالاهای ممنوع شده و مشروبات الکلی و سلاح‌های غیرمجاز به داخل کشور، همچنین قاچاق انسان توسط باندهای بین‌المللی تبه کاری به مقصد اروپا و کشورهای حاشیه خلیج‌فارس، مخاطرات امنیت مرزی را دو چندان کرده است.

به نظر می‌رسد به دلیل وجود شرایط نامساعد اقتصادی، سیاسی، نظامی و ... در اغلب همسایگان ایران، وجه منفی عوامل ژئوپلیتیکی مزبور در مورد مرزهای جمهوری اسلامی ایران بیشتر غالب باشد. بر این اساس، به طور عمده در مرزهای جمهوری اسلامی ایران با اغلب همسایگان نقش بازدارندگی، امنیتی مرز پر رنگتر از نقش ارتباطی- اقتصادی آن می‌باشد، حال آنکه در دنیای امروز و در عصر جهانی شدن باید سیاست‌ها در راستای گسترش تعاملات جهانی، ارتباطات مرزی و تقویت نقش ارتباطی مرزها باشد. امری که اگرچه با کمک و همکاری کشورهای همسایه بهتر به ثمر می‌رسد، اما در درجه اول نیاز به تغییر رویکرد و نگرش صحیح به مسئله مرز و مناطق مرزی از سوی مسئولان مرتبط با مرز دارد . قسمت‌هایی از مناطق مرزی ایران از گذشته به عنوان مناطق ناامن به حساب می‌آمدند، به طوری که مؤلفه‌هایی چون وجود تهدیدات نظامی علیه تمامیت ارضی کشور از طرف برخی از کشورهای همسایه، ترددات غیرقانونی اتباع بیگانه، گروه‌های تروریستی و قاچاقچیان در کنار حاشیه‌ای بودن و عدم توسعه‌یافتگی، مناطق مرزی را به نقاط بحران‌زا و آسیب‌پذیر برای کشور مبدل ساخته است، چنان که طبق مطالعات تاریخی انجام شده؛ می‌توان گفت برخی از مشکلات مرزی که ایران در حال حاضر با آنها مواجه است به دوران گذشته و حتی زمان‌های خیلی دور باز می‌گردد. اما پس از سال 1357به دلیل مخاصمات و دشمنی‌های مخالفین ایران بر تعداد معضلات مرزی کشور افزوده شده است .

 

مبانی نظری

مفهوم امنیت

اصطلاح امنیت با ابهامات فراوانی همراه است. یکی از دلایل آن، این است که برداشت کشورها و دولتمردان از این مفهوم یکسان نمی‌باشد. کشورها برحسب جایگاه و موقعیتی که در عرصه مناسبات بین‌المللی دارند و نیز دیدگاه‌های مختلفی که به آن گرویده‌اند، این اصطلاح را به معانی متفاوتی به کارمی‌برند. در وهله اول چنین به نظر می‌رسد که منظور از امنیت عبارت است از محافظت مرزهای یک سیستم اعم از ملی، منطقه‌ای و بین‌المللی در برابر تهدیدهای بالقوه و بالفعل نظامی است؛ ولی چنین نیست. محافظت از مرزهای یک سیستم در برابر تهدید نظامی تنها یکی از اجزاء امنیت محسوب می‌شود. بسیاری از کشورها تحقق منافع استراتژیک کشور را هم یکی از اجزاء مهم امنیت ملی خود می‌شمارند. امنیت واژه‌ای عربی از ریشه «امن» است و تعاریف گوناگونی که تقریباً معانی یکسانی را می‌رساند، از آن به دست آمده است. در فرهنگ فارسی عمید، امنیت به : «در امان بودن، ایمنی، بی‌ترسی، آرامش و آسودگی» معنا شده است(عمید،1360: 25). همچنین به صورت نسبتاً جامع در فرهنگ علوم سیاسی، امنیت چنین تعریف شده است:

1. تضمین ایمنی، یعنی قراردادهای تنظیمی سیاسی برای کاهش احتمال بروز جنگ، برقراری مذاکره به جای محاربه و قصد حفاظت از صلح به عنوان شرط طبیعی بین دولتها؛

2. مصونیت از تعرض و تصرف اجباری و دور ماندن از مخاطرات و تعدیات به حقوق و آزادی‌های مشروع(آقابخشی،1376: 384).در فرهنگ فارسی معین، امنیت به «ایمن شدن، در امان بودن و بی‌بیمی» معنا شده است(معین،1360: 157).

     بوزان، تعریف ذیل را از امنیت ارائه کرده است: «امنیت یعنی رهایی نسبی از جنگ» (بوزان،1378: 26).

تعریفی که داریوش آشوری از امنیت ارائه کرده به قرار ذیل می‌باشد: «امنیت در لغت عبارت از حالت فراغت از هر گونه تهدید یا حمله و یا آمادگی برای رویارویی با هر تهدید و حمله می‌باشد» که در اصطلاح سیاسی و حقوقی به صورت «امنیت فردی»، «امنیت اجتماعی»، «امنیت ملی» و «امنیت بین‌المللی» به کار برده می‌شود(آشوری،1376: 38).به عقیده داوید دومینیک امنیت عبارت است از: ایجاد فضایی که در آن فرد یا جمعی خودشان را در وضعیت آسیب‌پذیر احساس نمی‌کنند و تهدید متوجه آنها نیست و فقط ابزار رفع تهدید در اختیار آنها قرار می‌گیرد. چنین فضای امنی را می‌توان به کمک سیاست‌های دفاعی و دفاع نظامی ایجاد و یا تقویت کرد(دومینیک،1385: 1).

بنابراین تعاریف مندرج در فرهنگ‌های لغات و تعاریف ارائه شده توسط صاحب‌نظران درباره مفهوم امنیت بر روی«احساس آزادی از ترس» و«احساس ایمنی» که ناظر بر امنیت مادی و روانی است تأکید دارند و یا به عبارت دیگر امنیت یک پدیده دو وجهی می‌باشد که از یک سو به معنی «ایمنی در مقابل حمله»، استواری و نفوذ‌ناپذیری، قابلیت اعتماد و اطمینان از عدم شکست و یا تسلیم و از سوی دیگر به معنای عدم اضطراب از تشویش و خطر اشاره دارد. ماهیت در حقیقت پارادوکسیکال امنیت مانع از ارائه یک تعریف پذیرفته شده عمومی در این زمینه گردیده است. اصولاً امنیت یک امر نسبی است. در این زمینه «آزگود» معتقد است که «امنیت همانند خطر کیفیتی نامشخص است و امری نسبی است نه مطلق». نسبی بودن مفهوم امنیت بخشی به دلیل انتزاعی بودن و نبود تعریف مشخصی از این مفهوم و بخشی دیگر حاصل پیوند با مفاهیم نسبی دیگری نظیر منافع ملی، قدرت ملی، اقتدار ملی و ... است(نوریان،1387: 86 ). «امنیت مطلق»، اسطوره‌ای است که جز در بستر گفتمان‌های مرکزیت طلب امکان محک نیافته است. در جهان واقعی دستیابی به امنیت مطلق غیر ممکن است و هیچ کشوری نمی‌تواند از امنیت تام برخوردار باشد، زیرا امنیت مطلق برای یک کشور به معنی عدم امنیت مطلق برای دیگران است. امنیت بیش از آنکه واقعیتی عینی و بیرونی باشد، ماهیتی ذهنی و گفتمانی دارد. مفهوم امنیت صرفاً در یک رابطه همبستگی و یا جانشینی با مفاهیم دیگری همچون قدرت، منافع، اهداف، مصالح، تهدیدات و ... که همگی مفاهیمی مبهم، توسعه نیافته و سیال می باشند مصداق می‌یابد(قاسم پور،1388: 26).

 

الگوهای امنیت منطقه‌ای

اگر مفهوم «امنیت منطقه‌ای» را از نظر ترکیب واژگانی در نظر بگیریم، دارای دو واژه «امنیت» و «منطقه‌ای» است. هر دو واژه پیچیده است و تعریف قابل قبول مشترکی برای آنها وجود ندارد، و شاید بهترین راه برای نزدیک شدن به این موضوعات قیاس و مقایسه باشد. پس با توجه به مشکلات نظری فراوانی که درباره این دو واژه وجود دارد، با توجه به بررسی نظریه‌های موجود، فقط تعریفی منطقی می‌توان ارائه کرد که عبارت است از اینکه «امنیت منطقه‌ای» مجموعه تمام تصورات و تعبیرات از امنیت ملّی است که اعضای یک نظام منطقه‌ای در زمانی خاص آن را به کار می‌برند. بنابرین، امنیت یا ناامنی منطقه‌ای می‌توانند از مجموعه سطوح کشمکش در یک منطقه، اعتبارات نظامی و نهادها و اتحادیه‌های جمعی به دست آید(بوزان،1378: 55). در سراسر قرن بیستم، دولت‌ها به همسایگان نزدیک خود به عنوان منابع بالقوّه تهدید یا ایمنی می‌نگریستند. با تمرکز بر این همسایگان، دولتها در جستجوی ایجاد قواعد و هنجارهایی بودند که بر اساس آن قواعد، در یک مجموعه منطقه‌ای خاص، اقدام کنند. باری بوزان معتقد است:ماهیت ارتباطی امنیت، فهم الگوهای امنیت ملّی یک دولت را بدون درکی اساسی از وابستگی متقابل الگوهای امنیت منطقه‌ای، که در آن وجود دارد، ناممکن می‌سازد. در اینجا، «منطقه» به عنوان مجموعه‌ای از دولتها تعریف می‌گردد که به لحاظ جغرافیایی، در نزدیکی یکدیگر واقع شده‌اند. نظام‌های امنیت منطقه‌ای به طور کلی عبارتند از:

الف- دفاع دسته‌جمعی

این مفهوم، نظریه‌ای امنیتی در دوران پس از جنگ جهانی اول بوده که در چارچوب «جامعه ملل» متحد متجلی گردید. مهمترین هدف دفاع دسته جمعی حفاظت متقابل اعضا نسبت به یکدیگر در برابر تهدید خارجی است. در این نظام، مقابله و بازدارندگی نه به صورت انفرادی، بلکه به صورت جمعی انجام می شود و اعضا متعهدند در برابر تهدید، واکنش دسته جمعی نشان دهند و هیچ یک از اعضا مجاز به کنار کشیدن نیست(فریدمن،1375: 319). دفاع دسته‌جمعی یا اتحاد، مسلّط‌ترین شکل امنیت منطقه‌ای در قرن 19 و 20 بوده است. اتحادها، ساختارهایی هستند که به موجب آنها، بازیگران منطقه‌ای در صدد یافتن متحدانی از بین دولت‌های همفکر درباره تحصیل درکی از دشمن یا تهدید مشترک هستند. به دلیل اینکه اتحادها در ابتدا از دولت‌های همفکر برای یکی شدن در مواجهه با تهدید یا دشمن مشترک تشکیل شده، به ندرت دارای سازوکارهای حل و فصل منازعات برای تهدیدات داخلی هستند.

ب- امنیت دسته‌جمعی

تفاوت «امنیت دسته‌جمعی» با «اتحاد» در این است که در اتحاد، اعضا به طور قطع، دولت‌های همفکر نیستند، بلکه تنها درباره عدم استفاده از زور در حل اختلافات توافق نموده‌اند و بر اساس این قاعده، در مقابل هر خشونتی به طور جمعی واکنش نشان می‌دهند. اساساً اهداف و وظایف امنیت دسته‌جمعی را می‌توان در قالب سه عنوان و مجموعه بیان کرد، حفظ صلح و جلوگیری از وقوع جنگ، احیای صلح و بازگرداندن صلح پس از نقض و از بین رفتن آن، و ایجاد صلح و صلح‌سازی که به دنبال جلوگیری از خطر بازگشت جنگ، پس از پایان یافتن آن صورت می‌گیرد. امنیت دسته‌جمعی در صدد است رفتار بین‌المللی را نه تنها از طریق جلوگیری کردن از متجاوزان، بلکه از طریق تحوّل ماهیت رقابت‌آمیز تعاملات دولت‌ها تنظیم نماید. در این نوع از امنیت، صلح به صورت دسته‌جمعی و در صورت لزوم، از طریق یک واکنش تأدیبی بر قرار می‌شود و همه اعضا مسئولیت مشارکت در یک تهدید بازدارنده کلان و در صورت لزوم، اجرای آن را می‌پذیرند. با پایان جنگ سرد، امنیت دسته‌جمعی به عنوان مبنای بالقوّه ایجاد امنیت جهانی و منطقه‌ای دوباره مطرح شد، ولی به دلیل آن که قدرت های بزرگ بار دیگر درباره چندین موضوع مهم امنیتی به مخالفت با یکدیگر برخاستند، به منصّه ظهور نرسید.

ج- امنیت همنوا

کلیفورد کوپچیان معتقد است یک نظام همنوا، که تنها قدرت‌های بزرگ زمانه را دربر می‌گیرد، نظام عملی‌تری برای یک ساختار امنیت منطقه‌ای به شمار می‌آید. در یک نظام همنوا، گروه کوچکی از قدرت‌های بزرگ برای جلوگیری از تجاوز با یکدیکر کار می‌کنند. اعضا به واسطه تعهد رسمی نسبت به واکنش علیه تجاوز، با یکدیگر کار نمی‌کنند، بلکه برای حل و فصل اختلافات یا بحران‌ها، بیشتر طریق مذاکرات غیررسمی را در پیش می‌گیرند.

د- امنیت مشترک

با اینکه در این رهیافت بر امنیت نظامی بیش از هر چیز تأکید می‌شود، ولی «امنیت» وابستگی متقابل همه دولتها در یک نظام بین‌المللی تعریف می‌شود. در مجموع، باید دانست که «امنیت مشترک» یک نظریه امنیتی یا یک نظام امنیتی نیست، بلکه یک ایده امنیتی است که روح غالب بر آن همکاری به جای رقابت و اتفاق عمل به جای خوداتکایی و تحصیل و حفظ امنیت و ثبات جهانی است. این ایده بر موضوعاتی مانند خلع سلاح، امنیت از طریق همکاری به جای رقابت و اقداماتی برای کنار گذاشتن حملات غافلگیرکننده استوار است.

و- امنیت فراگیر

امنیت جامع در صدد بود دامنه تمرکز سنّتی به صرف نظامی امنیت ملّی را گسترش دهد تا علاوه بر نشان دادن امنیت در سطوح جهانی، منطقه‌ای، دو جانبه و داخلی، مسائل سیاسی و اقتصادی را نیز در بر گیرد(عبداللّه خانی،1383: 325).

 

امنیت مبتنی بر همکاری

همانند امنیت مشترک و امنیت جامع، امنیت مبتنی بر همکاری علاوه بر گسترش دادن مفهوم «امنیت» فراسوی دغدغه‌های سنّتی نظامی، که شامل نگرانی‌های اقتصادی، اجتماعی و محیطی می‌شود، برای عمق بخشیدن به فهم متقابل بودن امنیت تلاش می‌کند. در این نوع از امنیت منطقه‌ای، تلاش می‌شود دولتها به جای رقابت، به همکاری با یکدیگر بپردازند. امنیت مبتنی بر همکاری در پی ایجاد ابزارهایی است برای چالش با مخاطرات پایدار یا تهدیدات نوظهور، غلبه بر سوءظن‌هایی که منجر به ایجاد خطرات سیاسی می‌شود، و کاهش موانعی که بین جوامع، حکومتها و کشورها به دنبال دوره‌های استعمار، پیش از استقلال و جنگ سرد ایجاد گردید. اصطلاح «امنیت» مبتنی بر همکاری، بیش از رویارویی بر مشاوره، بیش از بازدارندگی بر اطمینان، بیش از تنبیه بر ممانعت، بیش از پنهان کاری بر شفّافیت، و بیش از یک جانبه‌گرایی بر وابستگی متقابل تأکید می‌نماید. زیرا امنیت مبتنی بر همکاری برای تسهیل پیوند بین طیف وسیعی از مسائل سیاسی، اقتصادی و اجتماعی شده و در صدد ایجاد اعتماد بین دولت‌های منطقه از طریق بحث، مذاکره، همکاری و توافق است(بیلیس،1379: 86).

روش تحقیق

روش‌های تحقیق در علوم اجتماعی روش‌های انطباق آگاهی با شناخت است. با توجه به اهمیت مطالب و به روز بودن آنها و ملاحظات مرتبط با متغیرها و گزاره‌های دخیل در روند تحقیق و ابعاد گسترده ساختار فضایی- جغرافیایی گروه‌های قومی- مذهبی در ایران از چهارچوب روش توصیفی – تحلیلی استفاده شده است.

 

یافته‌های تحقیق

محیط امنیتی جمهوری اسلامی ایران

تهدیدات امنیت ملی ایران در دو بخش داخلی و خارجی قابل ارزیابی است:

الف- زمینه تهدیدات خارجی:

- موقعیت ژئوپلیتیک کشور

- حساسیت ملت‌های طرفین نسبت به یکدیگر

- منابع و پتانسیل‌های بالقوه کشور.

ب- زمینه تهدیدات داخلی:

- حفره‌های دولت(حفره‌های اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی).

- اقلیت‌های قومی- مذهبی.

- مناطق محروم از توسعه.

- مراکز حساس و حیاتی آسیب‌پذیر مرزی(پیشگاهی،احمدی دهکاء،1389: 6).

به طور کلی ویژگی‌های محیط امنیتی ایران به شرح زیر است:

- فقدان هم پیمان استراتژیک در سطح منطقه و عدم عضویت در پیمان‌های نظامی- امنیتی.

- وجود پایگاه‌های نظامی متعدد در کشورهای پاکستان و افغانستان و استقرار نیروهای نظامی آمریکا در این کشورها.

- وجود گروه‌های تروریستی در حواشی و مناطق مرزی کشور(جندالله، فرقان و ...).

- وجود اقلیت‌های فضایی و اکولوژیک(کشورهای چندملیتی)، بیشتر واحدهای سیاسی اطراف ایران دارای اقلیت‌های قومی و مذهبی می‌باشند.

- در اختیار داشتن موقعیت مرکزی و حلقه ارتباط 5 حوزة ژئوپلیتیکی خاورمیانه، خلیج‌فارس، شبه قاره، آسیای مرکزی و قفقاز.

- تجمع دولت‌های شکننده در محیط امنیتی ایران(افغانستان، پاکستان، و ...).

- حضور ناتو در حوزه‌های ژئوپلیتیکی پیرامون کشور (افغانستان، عراق، آسیای مرکزی و....).

- درگیری‌ها و اختلافات مرزی و ارضی در محیط امنیتی ایران(اعظمی ودبیری،1389: 6).

- وقوع جنگ‌ها و درگیری‌های داخلی و بین‌المللی(طالبان- آمریکا و همچنین درگیری‌های داخلی در کشورهای پاکستان، افغانستان، عراق، یمن، بحرین و...).

- شیوع بنیادگرایی اسلامی، درگیرهای مذهبی و تروریسم بین‌الملل به خصوص در کشورهای عربستان، پاکستان، افغانستان و ... ، همچنین تجمع دولت‌های غیر دموکراتیک و در حال توسعه.

-  همسایگی با بزرگ‌ترین تولید کننده موادمخدر جهان و همچنین مهم‌ترین مسیر ترانزیت موادمخدر.

- قرارگیری در قلب جهان اسلام.

- وجود دولت‌های نوپا( هیچ یک از واحدهای سیاسی اطراف ایران بیش از یکصد سال از تشکیل‌شان نمی‌گذرد)

- و تعدد کشورهای همسایه، به طوری که ایران بعد از روسیه و در کنار چین با 15 همسایه دارای بیشترین تعداد همسایه در جهان می‌باشد(کریمی پور، 1379: 22) .

ژئوپلیتیک مرزهای شرقی ایران

یکی از مناطق مرزی مهم و حساس خاورمیانه که به ویژه در سال های پس از انقلاب اسلامی دستخوش حوادث گوناگونی در ابعاد نظامی، سیاسی، امنیتی و ... بوده است، مناطق مرزی ایران با کشورهای همسایه اش می باشد. در طول تاریخ، وسعت و شکل جغرافیایی ایران پیوسته دچار تغییر شده است، و به تبع آن مرزهای سیاسی نیز دستخوش تغییر و تحول شده اند. طول مرزهای بین المللی ایران در حال حاضر حدود 8000 کیلومتر می باشد. ایران با 16 استان مرزی(بیش از نیمی از استان های کشور) و 15 کشور همسایه پس از روسیه و در کنار چین از پر تعداد ترین کشورهای دارای همسایه در جهان است که با جغرافیای متنوع طبیعی و انسانی، این مناطق را از مناطق همجوار جدا می‌سازد.(دهمرده،1390: 112). ایران امروزی بخشی از امپراطوری بزرگی است که مرزهای آن در قسمت اعظم تاریخ 2500 ساله‌اش رودهای سیحون و سند از شمال شرقی و مشرق رود فرات در مغرب و کوههای قفقاز در شمال غربی تشکیل می‌داده است. مرزهای فعلی ایران در زمان قاجاریه در اثر شکستی که ایران در جنگ با روسیه از یک طرف و دولت عثمانی از طرف دیگر و با دخالت کشورهایی چون انگلیس که منافع خود را در مشرق ایران خاصه در هندوستان یافته بودند، به وجود آمد. مرزهای منطقه شرقی ایران بعد از امضاء عهدنامه پاریس و جدا شدن خاک هرات و ممالک افغانستان از ایران به وجود آمد. ایران از سمت شرق با کشورهای افغانستان و پاکستان هم مرز است (حیدری،1389: 34). قسمت‌هایی از مناطق مرزی ایران از گذشته به عنوان مناطق ناامن به حساب می‌آمدند، به طوری که مؤلفه‌هایی چون وجود تهدیدات نظامی علیه تمامیت ارضی کشور از طرف برخی از کشورهای همسایه، ترددات غیرقانونی اتباع بیگانه، گروه‌های تروریستی و قاچاقچیان در کنار حاشیه‌ای بودن و عدم توسعه‌یافتگی، مناطق مرزی را به نقاط بحران‌زا و آسیب‌پذیر برای کشور مبدل ساخته است، چنان که طبق مطالعات تاریخی انجام شده؛ می‌توان گفت برخی از مشکلات مرزی که ایران در حال حاضر با آنها مواجه است به دوران گذشته و حتی زمان‌های خیلی دور باز می‌گردد. اما پس از سال 1357به دلیل مخاصمات و دشمنی‌های مخالفین ایران بر تعداد معضلات مرزی کشور افزوده شده است .

به طور کلی خصوصیات و ویژگی‌های مناطق مرزی کشور را این گونه می‌توان بیان داشت:

- داشتن طولانی‌ترین مرز در بین کشورهای خاورمیانه با تعداد و تنوع کشورهای همسایه و قرار گرفتن بیش از نیمی از استان‌های کشور در مناطق مرزی.

- تنوع جغرافیایی مرزهای ایران (خشکی، آبی، کوهستانی، کویری و ...) که تدابیر امنیتی متفاوتی را، با توجه به  امکانات متنوع توسعه می‌طلبد.

- کم تراکمی جمعیت، پراکندگی آن و وجود جمعیت‌های متحرک در برخی از نواحی مرزی کشور.

- ضعف بنیان‌های اقتصادی و کمبود زیرساخت‌های توسعه در مناطق مرزی.

- تنوع خطرات و تهدیدات امنیتی و دفاعی کشور در این مناطق.

- محرومیت و عدم توسعه‌یافتگی گسترده مناطق مرزی و وضعیت نامتعادل و نابرابر اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و ... این مناطق با مناطق مرکزی کشور.

- وجود قومیت‌های متفاوت و متنوع در مناطق مرزی و وجود برخی وابستگی‌های فضایی، زبانی و مذهبی با کشورهای همسایه.

- بی ثباتی و ضعف شدید در ایجاد ثبات کامل سیاسی، اداری، اقتصادی اغلب کشورهای همسایه که در کنترل کامل مرزهای خود ناتوان هستند که این خود سبب اتلاف چند برابری منابع و امکانات در مناطق مرزی کشور می‌شود.

برای درک چگونگی محاصره جغرافیایی ایران باید تحولات سیاسی- نظامی در کشورهای پیرامون ایران را مورد نظر قرار داد. نگاهی کلی به وضع همسایگان ایران نشان می‌دهد که سه مجموعه نیرو در جهت محاصره جغرافیایی کشور ما شکل گرفته و عمل می‌کنند. در غرب و جنوب غربی ایران، شمال غربی و بخشی از شمال کشور و در نهایت حلقه محاصره ایران با اتحاد فرصت‌طلبانه پاکستان، عربستان، امارات و طالبان را با نفوذ گسترده آمریکا را نام برد. این اتحاد زیانبار ایران را در سراسر مرزهای شرقی خود محدود کرده و مانعی جدی برای دسترسی جغرافیایی ایران به هند، چین و آسیای دور به وجود آورده است. در این منطقه، آمریکا محاصره اقتصادی ایران را در چارچوب سیاست جلوگیری از مشارکت ایران در سرمایه‌گذازیهای نفت و گاز و به ویژه جلوگیری از انتقال انرژی منطقه از طریق خاک ایران سازمان داده است. درک چنین تصویر کلی از اوضاع ایران و پیرامون آن و نیز نقش آمریکا در آن نشان می‌دهد که ایران در یرخورد با تحولات منطقه، از جمله آنچه در افغانستان می‌گذرد، باید سیاست‌هایی را تعقیب کند که یک طرف آن متوجه آمریکا و اروپای غربی، و سوی دیگر آن متوجه نیروهایی در منطقه باشد که منافع ملی ایران را هدف قرار داده‌اند(امیراحمدی: 5). به این ترتیب مشاهده می‌کنیم که در قبال رویداد افغانستان، بیشتر کشورهای جهان و همه کشورهای منطقه در جهت حفظ منافع ملی خود، همگامی با جریان قدرتمندی که آمریکا زمام آن را در دست دارد، ضروری دانسته و به اتحاد مزبور پیوسته‌اند. در میان کشورهای منطقه، تنها ایران است که در عین مخالف بودن با اقدام تروریستی 11 سپتامبر و مخالفت با پدیده‌هایی چون القاعده و طالبان، به علت ضربه‌ها و لطمه‌هایی که طی سالهای گذشته به منافع ایران زده‌اند نتوانسته است از فرصت پدید آمده بهره جوید.

 

اقدامات ضد امنیتی نیروهای فرامنطقه‌ای علیه ایران

پس از حمله آمریکا به افغانستان و اشغال نظامی آن کشور‏، مناطق پیرامونی ایران تغییراتی را پذیرا شد و حوزه نفوذ سنتی ایران را محدود و در تنگنای شدیدی قرار داد. حضور آمریکا درافغانستان و پاکستان(به طور غیرمستقیم و بر مبنای همکاری) موجب کاهش قدرت مانور ایران در افغانستان و گسترش حوزه ژئوپلیتیکی آمریکا شد. اتمی شدن پاکستان و ظهور یک قدرت هسته‌ای در همسایگی ایران و همکاری استراتژیک این کشور با آمریکا در منطقه به ویژه در افغانستان و اختلال در شکل‌گیری روابط راهبردی ایران، روسیه، چین، هند و معرفی افغانستان به عنوان یک رقیب ژئوپلیتیکی برای ایران از جمله مؤلفه‌های بسیار مهمی است که میزان آسیب‌پذیری ایران را در این حوزه ژئوپلیتیکی بطور فزآینده‌ای بالا برده است(یونسیان، 1380: 57). معمولاً حضور قدرت‌های فرامنطقه‌ای در یک منطقه با توجه به شرایط حساس آن منطقه، زمینه‌ساز ناامنی خواهد بود. همکاری این قدرت‌ها با برخی از کشورهای منطقه و خصومت با برخی دیگر، زمینه تضاد و ناامنی را فراهم می‌سازد. نفت و گاز، ویژگی‌های ژئواستراتژیک و بعضی علایق مذهبی، زبانی و فرهنگی، سه زمینه اصلی حضور قدرت‌های فرامنطقه‌ای در خلیج‌فارس، قفقاز، آسیای مرکزی و حتی پاکستان، افغانستان و آناتولی بوده است. در واقع، حداکثر تراکم حضور قدرت‌های بزرگ جهان را می‌توان در مناطق پیرامونی ایران جستجو کرد(کریمی پور،1379: 29). حضور قدرت‌های فرامنطقه‌ای بویژه ایالات متحده آمریکا و اسرائیل در کشورهای مجاور ایران با توجه به سابقه دشمنی و خصومت آنان با جمهوری اسلامی ایران، بدون شک تأثیرات منفی زیادی بر امنیت ملی ایران به طور عام و امنیت مناطق مرزی به طور خاص خواهد داشت(زرقانی،1386: 8). حضور ایالات متحده در کشورهای پیرامون ایران برای به چالش کشیدن امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران، همواره یکی از سیاست‌های اصلی آن در قبال ایران به ویژه در سالهای اخیر بوده است. همچنین آمریکا سیاست خصمانه چند بعدی را برای تضعیف نظام جمهوری اسلامی ایران در ساختار امنیتی منطقه دنبال می‌کند که تنش‌سازی فرقه‌ای، گسترش ایران هراسی و بهره‌برداری ابزاری از سازمان‌های تروریستی منطقه‌ای برخی از مصادیق آن هستند. در این راستا افزایش بی‌ثباتی امنیتی برای دفاع موزاییکی در برابر گروه‌های تروریستی فرقه‌ای، خلل در نظام امنیت استان‌های مرزی، رشد نامتناسب زیر ساخت‌های امنیت مرزی متناسب با حجم تهدیدهای برون سیستمی و سیاست اجرایی دولت مردان آمریکا برای حضور نظامی بلند مدت در افغانستان باعث شده، فضا برای تحرک گروه های تروریستی فراهم شود. آمریکا با حضور خود در منطقه، همواره زمینه های ناامنی و بی ثباتی منطقه‌ای را فراهم کرده، تا حضور بلند مدت خود را توجیه و تثبیت نماید(احمدی پور و همکاران،1390: 500). حضور، نفوذ و اقدامات قدرت‌های فرامنطقه‌ای به خصوص ایالات متحده آمریکا در کشورهای پاکستان و افغانستان به شیوه‌های مختلفی امنیت ملی و به ویژه امنیت مرزی را در جنوب شرق ایران مورد تهدید قرار داده است. مهمترین اقدامات ضد امنیتی نیروهای فرامنطقه‌ای علیه ایران عبارتند از:

 

الف- ایجاد ایستگاه‌های راداری در مناطق مرزی

استفاده از فضای کشورها برای اقدامات جاسوسی و اطلاعاتی علیه کشور مجاور یکی از روش‌های مرسوم علیه امنیت ملی کشورها به شمار می‌رود. در حال حاضر کشورهای همسایه ایران دارای چنین موقعیتی هستند و قدرت‌های فرامنطقه‌ای مخالف نظام جمهوری اسلامی ایران سعی دارند تا با استفاده از فضای این کشورها به انجام اقدامات مخل امنیت ملی ایران، از جمله جاسوسی و فعالیت‌های اطلاعاتی بپردازند. پایگاه‌های نظامی آمریکا در پاکستان تقریباً بدون استثنا در تأسیسات نظامی خارجی واقع شده‌اند. در این پایگاه‌ها پست‌های شنود و بازیابی عادی کامپیوتری قرار دارند که استراق سمع‌های خام را به ستاد فرماندهی NSA در فورت جورج مید، مریلند یا به پایگاه جاسوسی مهم، NSA یا RAF مینویت هیل که در اسکله نزدیک هاروگیت، در یورکشایر شمالی واقع در انگلیس استقرار یافته، انتقال می‌دهند. نمونه دیگر استقرار واحدهای شنود و هشدارهای صنایع نظامی«رافائل» در مناطق مرزی پاکستان با ایران است(زرقانی،1390: 666). مجموعه اقداماتی از این دست نشان می‌دهد که اسرائیل و آمریکا از طریق ایجاد مراکز استراق سمع، جاسوسی الکترونیکی، نصب رادار و پایگاه‌های جمع‌آوری اطلاعات زمینی در مناطق مرزی شرق ایران در راستای تحقق اهداف استراتژیک خود که فشار امنیتی بر ایران است، گام بر می‌دارند(قویدل،1383: 267).

 

ب- پایگاه‌های نظامی در مناطق مجاور مرزی

برنامه‌ریزی برای تأسیس پایگاه‌های جدید توسط آمریکا در کشورهای منطقه در راستای استراتژی جهانی وزارت دفاع آمریکا«تأسیس پایگاه‌های نظامی کوچک و حمایت از جزایر با ثبات در مناطق مسأله‌دار» صورت می‌گیرد(زرقانی،1386: 212). ایجاد پایگاه‌ها و اجاره فرودگاه‌های نظامی توسط آمریکا در مناطق مرزی پاکستان با ایران در راستای همین استراتژی‌ها قابل توجیه است. دولت پاکستان علی‌رغم مخالفت دولت ایران، فرودگاه شهر«نوکندی» را که در فاصله 130 کیلومتری مرز شهرستان«میرجاوه» در استان سیستان و بلوچستان است، به آمریکایی‌ها واگذار کرده است. نیروی هوایی آمریکا، به بهانه اشراف پروازی و هوایی خواستار واگذاری این فرودگاه شده بود(زرقانی،1390: 666). لازم به ذکر است پیش از این نیروی هوایی آمریکا با استقرار در فرودگاه‌های شمسی، گوادر، پسنی توانسته است اشراف خود را بر روی مرز پاکستان با جمهوری اسلامی ایران کامل کند. آموزش و تجهیز مخالفین نظام به منظور ایجاد ناامنی در استان‌های مرزی، دلیل روشنی بر استفاده آمریکا از فضای سرزمینی کشورهای همسایه ایران برای ایجاد ناامنی در مرزها و مناطق داخلی ایران است. به طور مثال، هدف آمریکا در حمایت طالبان ضمن جلوگیری از تشکیل دولتی اسلامی در افغانستان، ایجاد یک کانون بحرانی و آشوب در مرزهای شرقی ایران برای ایجاد فشار و مزاحمت برای ایران بود. البته بعضی از کشورهای منطقه‌ای مانند پاکستان و عربستان سعودی نیز در راستای رقابت‌ها و تعارض دیدگاهها و منافع با ایران، با مداخله در افغانستان موجب ناامنی در مرزهای ایران می‌شوند.

 

ج- تجهیز و اعزام تیم‌های عملیاتی و تروریستی

ترور در ادبیات سیاسی به اعمال و اقدامات خشونت آمیز جهت نیل به مقاصد سیاسی با هدف از میان برداشتن رقبا اطلاق می شود و اگر چه پیشینه دیرینه دارد اما در نیمه دوم قرن بیستم به عنوان آموزه فکری توجیه کننده بهره گیری از فشار و خشونت برای پیشبرد اهداف سیاسی به دل مشغولی مستمری تبدیل شده است. (Tnahrah,1996: 26).تروریست کسی است که اقدام به ترور می کند و تروریسم رویکردی است که از آن برای رسیدن به هدف استفاده می شود. تروریسم محدود به کشور و قاره ای خاص نیست(هرسیچ،1380: 21). به دنبال انقلاب اسلامی،دولت جمهوری اسلامی ایران،درحالی که براثرسقوط رژیم پیشین فاقد سیستم اداری، سیاسی، نظامی و امنیتی و انتظامی قوی و مؤثری بود با بحران های متعددی دراستانهای مختلف روبرو شد. از جمله این بحران ها میتوان ازشورش گروه های مختلف در خوزستان، جنگل های شمال،آمل و ترکمن صحرا،کردستان و سیستان و بلوچستان را نام برد. امادراین میان به عنوان عمدهترین گروه های تروریستی که به منظوربه چالش کشیدن دولت مرکزی جمهوری اسلامی ایران فعالیت مینمودند میتوان به فعالیتهای گروه مجاهدین خلق(منافقین) وپژاک ( اکرادغربایران ) اشاره کردکه اقدامات ستیزهجویانه آنهاعلیه جمهوری اسلامی برکسی پوشیده نیست. اماگروه تروریستی دیگری که درادامه این گونه آشوبهای قومی و قبیله ای پابه عرصه ظهورگذاشته و به خصوص اخیراًتلاشهایی راجهت به چالش کشیدن دولت مرکزی جمهوری اسلامی ایران نمودهاست،گروه تروریستی جندالله به رهبری عبدالمالک ریگی میباشد. خاستگاه این گروه تروریستی دراستان سیستان و بلوچستان بوده که به دنبال ظهورطالبان،بابهره گیری ازمقبولیت ومحبوبیت معنوی این گروه نزد برخی از اهل سنت بلوچ تقویت گردید. این گروه تروریستی با توجه به فقراقتصادی به همراه شکاف قومی ومذهبی دراستان سیستان وبلوچستان باحمایت گروه طالبان شکل جدیدتری به خودگرفت وزمینه رابرای بروزفعالیت های خشونت آمیزاین گروه تروریستی فراهم نمود. بی ثباتی سیاسی موجود در افغانستان در دو دهه اخیر و بروز جنگ های داخلی متعدد در این کشور به طرق مختلف بر امنیت کشور و به خصوص امنیت مناطق مرزی ایران تأثیر منفی گذاشته است. مسأله آوارگان و پناهندگان افغانستان، کشت و تجارت مواد مخدر، قاچاق سلاح، شرارت، گروگان گیری و...، همگی از نتایج بی ثباتی سیاسی در افغانستان است که پیامدهای زیانبار اقتصادی- امنیتی آن در طی دو دهه گذشته بسیار ملموس بوده است(دهمرده،1390: 127).

یکی دیگر از شیوه‌های ضد امنیتی کشورهای فرامنطقه علیه ایران حمایت، تجهیز و تسلیح گروه‌های مخالف نظام در جهت انجام عملیات‌های تروریستی و مخل امنیت در مناطق مرزی است. به عنوان نمونه می‌توان به حمایت‌های مادی، تسلیحاتی، اطلاعاتی آمریکا از گروه تروریستی جندالله به رهبری عبدالمالک ریگی اشاره کرد که در پرتو ضعف حاکمیت کشور پاکستان در ایالت مرزی بلوچستان حضور داشته و بارها با عبور از مرز به اقدامات تروریستی وحشیانه‌ای بر علیه مردم غیر نظامی منطقه دست زده‌اند. بنا بر اعترافات صریح رهبر این گروه که پس از دستگیری، اعتراف کرده، مأموران آمریکایی به خصوص عوامل سازمان جاسوسی سیا ملاقات‌هایی با وی داشته‌اند که در این ملاقات‌ها وعده هر گونه همکاری مادی، اطلاعاتی، تسلیحاتی، تبلیغاتی از طرف آمریکایی‌ها به وی داده شده و حتی آمریکایی‌ها به صراحت از در اختیار گذاردن پایگاهی با تسلیحات نظامی در نزدیکی مرز ایران برای فعالیت‌های این گروه خبر داده‌اند(زرقانی،1390: 667). مجموعه اقدامات تروریستی این گروه از حمله به پاسگاه نیروی انتظامی سراوان تا عملیات انتحاری در پیشین شهرستان سرباز باعث به شهادت رساندن 140 نفر از مردم غیر نظامی گردیده است که بنابر اعترافات صریح عبدالمالک ریگی مستقیماً با حمایت‌های مالی، اطلاعاتی و تسلیحاتی آمریکائیان صورت گرفته است.

 

د- جنگ روانی به منظور افزایش شکاف‌های قومی، مذهبی و سیاسی

اصولاً در کشورهایی که ملت«ترکیبی» بوده و از اقوام مختلف تشکیل شده است، زمینه‌های ایجاد بحران‌های امنیتی با منشأ قومی فراهم‌تر است. به ویژه در شرایط جدید و به واسطه گسترش تکنولوژی‌های ارتباطی و اطلاعاتی، خودآگاهی قومی به میزان زیادی افزایش یافته و نوعی همبستگی در ورای مرزهای ملی در حال شکل‌گیری است، که این وضعیت به ویژه هنگامی که از پشتیبانی و حمایت هدفدار کشورهای خارجی برخوردار باشد از حیث امنیتی می‌تواند برای کلیه حکومت ها خطر ساز تلقی گردد(افتخاری،1378: 36). جمهوری اسلامی ایران نیز از این قاعده مستثنی نیست. بر این اساس انجام اقدامات تبلیغاتی و جنگ روانی با هدف افزایش شکاف‌های قومی- مذهبی و ایجاد اختلاف و درگیری بین گروه‌های قومی و مذهبی با یکدیگر و نیز با حکومت، تحت استراتژی مشهور«اختلاف بینداز و حکومت کن»؛ همواره یکی از سیاست‌های امپریالیستی قدرت‌های بزرگ بوده است. این مسأله در مورد مناطق مرزی ایران با شدت و حدت بیشتری انجام می‌شود، چرا که ساختار قومی و مذهبی در مناطق مرزی به گونه‌ای است که اقلیت‌های قومی و مذهبی عمدتاً در حاشیه مرزهای ایران واقع شده‌اند و دنباله‌های قومی و مذهبی اقلیت‌ها به صورت گروه‌های اکثریت در آن سوی مرز و در کشورهای همسایه پراکنده هستند. چنین شرایطی زمینه مناسبی را برای سوء استفاده قدرت‌های فرامنطقی(آمریکا و انگلیس) و حتی رقبای منطقه‌ای ایران نظیر عربستان و پاکستان برای استفاده از پتانسیل‌های بحران‌زای قومی و مذهبی مناطق مرزی ایران فراهم کرده است(جمال،1391: 96). در سال‌های اخیر، تلاش برای ایجاد تفرقه و اختلاف‌افکنی میان شیعه و سنی به خصوص در مناطق مرزی همانند بلوچستان به شدت افزایش یافته است. تشدید اختلافات مذهبی- قومی با هدف شعله ور ساختن درگیری‌های قومی- مذهبی در منطقه مرزی بلوچستان از سوی دو جریان مختلف هدایت می‌شود. جریان اول، سازمان‌های امنیتی و اطلاعاتی کشورهای غربی همچون آمریکا و رژیم صهیونیستی هستند که با استفاده از برخی ضعف‌ها و کاستی‌ها سعی در ایجاد اختلافات قومی- مذهبی در منطقه را دارند، و تا حدی نیز در این امر توفیق داشته‌اند. تلاش در جهت بزرگ‌نمایی نقاط ضعف، ایجاد روحیه یاس و ناامیدی و ترویج احساس تبعیض در بین مردم بلوچ از یک سو و حمایت‌های وسیع مالی، رسانه‌ای، تجهیزاتی از گروه‌های آشوبگر و جدایی‌طلب همچون گروه جندالله در منطقه که شعار خود را برقراری عدالت مذهبی و رفع تبعیض‌ها بر علیه قوم بلوچ قرار داده‌اند از سوی دیگر، در همین راستا قابل ارزیابی است. اما جریان دومی که در مناطق شرقی کشور بر کوره اختلافات مذهبی می‌دمند، نحله فکری و عقیدتی منحرفی است که تحت عنوان وهابیت و سلفی‌گری از آن یاد می‌شود و گروه‌های متحجر و واپس‌گرای طالبان و سپاه صحابه، نمادی از این جریان محسوب می‌شوند. میلیون‌ها دلار پول نفت برخی کشورهای عربی همانند عربستان و امارات صرف ایجاد مدارس مذهبی در پاکستان و افغانستان شده است که در آن مدارس به تبلیغ وهابیت و ترویج دشمنی با شیعیان پرداخته می‌شود. آن سان که رافضی و ملحد دانستن شیعیان جزو اولین آموزش‌های مرسوم و متداول در مدارس مذهبی و گروه‌های جماعت تبلیغی پاکستان به شمار می‌رود(کریمی پور،1380: 147). لازم به ذکر است که هدف قدرت‌های بزرگ از تشدید اختلافات قومی- مذهبی در مناطق مرزی اقلیت‌نشین، همانا تلاش برای سیاسی کردن هویت‌های قومی- مذهبی و ایجاد یک جنبش جدایی‌طلبانه است. در این صورت این وضعیت می‌تواند به تشدید بحران‌های قومی و وقوع منازعات مسلحانه بینجامد که نه تنها امنیت مرزی بلکه امنیت ملی کشورهای چند قومی را به مخاطره می‌اندازد. بعد از حادثه 11 سپتامبر 2001 و حضور آمریکا در منطقه، آمریکا با تدوین سند امنیت ملی جدید راه های مقابله با استبداد و تروریسم و اشاعه دموکراسی را مورد بررسی قرار داد. با استناد به سند ملی آمریکا در سال 2006 می‌توان محورهای ذیل را به عنوان گرایش‌های آمریکا در برابر ایران شناسایی کرد(اصغریان،1388: 114).

- حمایت آشکار از صداهای مخالف نظام جمهوری اسلامی ایران توسط بالاترین سطوح تصمیم‌گیری در آمریکا،

- تعمیق و گسترش تحریم‌ها علیه ایران،

- تلاش برای محدود کردن روابط کشورهای همسایه و سازمان‌های بین‌المللی با ایران،

- تلاش برای مشروعیت بخشی و توانمند سازی سازمان‌های غیردولتی ایرانی مخالف نظام جمهوری اسلامی ایران،

- دخالت گسترده در امور داخلی ایران در محور حقوق بشر،رسانه‌ها، قومیت و مذاهب،

- آموزش عناصر و تشکل‌های خارجه نشین مخالف نظام جمهوری اسلامی ایران و حمایت سیاسی و مالی از آنها،

- تحدید نفوذ ایران در منطقه

- تبلیغ و دوگانگی حاکمیت در ایران

- راه اندازی جنگ عقیدتی و ایدئولوژیک در منطقه

- فعال سازی و حمایت از شبکه‌های رسانه‌ای ضد ایران(عبدالله خانی،1385: 30).

 

نتیجه‌گیری و پیشنهادات

ایران در محیط پیرامونی خود همواره با چالش‌ها و مشکلاتی متعدد و متداوم رو به رو بوده و این مشکلات در تمام حوزه‌های این محیط امنیتی باز تولید شده است، به گونه‌ای که این کشور هنوز نتوانسته است در هیچ کدام از این حوزه‌ها شاهد شکل‌گیری چارچوب امنیتی پایدار و ثباتی مورد توافق باشد. در گذشته، چالش‌های امنیتی ایران که از محیط پیرامونی آن ناشی می‌شد به اشکال متفاوتی وجود داشت و از ناامنی‌های مرزی و بی‌ثباتی‌های موقت تا حملات و جنگ‌های طولانی مدت نظامی را در بر می‌گرفت. اکنون نیز این مسئله در قالب‌ها و مؤلفه‌های مختلفی تجلی یافته است. در حال حاضر، تروریسم و افراط‌گرایی، دولت‌های ضعیف و بحران اقتدار و همچنین مداخلات قدرت‌های فرامنطقه‌ای، سه چالش امنیتی اصلی در محیط پیرامونی ایران محسوب می‌شود که با یکدیگر ارتباطی چند بعدی و تنگاتنگ دارند. در این میان، به نظر می‌رسد دولت‌های ضعیف و بحران اقتدار چالشی اساسی‌تر باشد که باعث تحریک دو مؤلفه دیگر یعنی اشاعه تروریسم و افراط‌گرایی و نیز گسترش نفوذ و مداخلات قدرت‌های فرامنطقه‌ای شده است. منطقه خاورمیانه و علی الخصوص خلیج‌فارس به دلیل موقعیت جغرافیایی ویژه، منابع عظیم انرژی و ویژگی‌های ژئوپلیتیکی خاص خود همواره در کانون توجهات قدرت‌های بزرگ از گذشته تا به امروز بوده است. این قدرت‌ها همیشه در پی حضور و اعمال قدرت خود بر این منطقه و در نتیجه تأمین منافع پایدار خود بوده‌اند. حادثه 11 سپتامبر شرایط را برای حضور بیش از پیش قدرت‌های خارجی به بهانه حفظ صلح و امنیت منطقه‌ای و بین‌المللی در منطقه فراهم نمود. اشغال کشور افغانستان و پایگاه‌های نظامی آمریکا در منطقه صحت این مطلب را به اثبات می‌رساند. حضور این نیروها در افغانستان نه تنها به امنیت افغانستان و منطقه کمک نکرده، بلکه خشونت و ناامنی را در منطقه افزایش داده است. معمولاً حضور قدرت‌های فرامنطقه ای(با توجه به شرایط حساس آن منطقه) زمینه ساز ناامنی خواهد بود. همکاری این قدرت ها با برخی از کشورهای منطقه و دشمنی با برخی دیگر زمینه تضاد و ناامنی را فراهم می‌سازد. البته ناگفته نماند که حضور قدرت‌های فرامنطقه‌ای در یک منطقه از مسیر سیاست‌های نامتعادل برخی کشورهای آن منطقه که باز شدن گره مشکلات خود را به دست آنها می‌دانند، صورت می‌گیرد. آمریکا با حضور خود در منطقه، همواره زمینه‌های ناامنی و بی‌ثباتی منطقه‌ای را فراهم ساخته، تا حضور بلند مدت خود را توجیه و تثبیت نماید. آمریکا پایگاه‌های نظامی متعددی در کشورهای همسایه ایران دارد. و این پایگاه‌ها به نیروهای آمریکایی اجازه می‌دهد که تنها دقایقی پس از دریافت گزارش‌ها و اطلاعات، هواپیماهای بدون سرنشین را به نقطه مورد نظر اعزام و به اهداف دور دست حمله کنند. هر چند حضور آمریکا و کشورهای غربی در منطقه به بهانه مبارزه با موادمخدر و تروریسم می‌باشد، اما نه تنها شاهد آثار مثبتی از این مبارزه نیستیم بلکه دست‌های پنهان آنها را در حمایت از گروه‌های تروریستی که به ایجاد تفرقه و اختلاف بین شیعه و سنی، فارس، عرب و بلوچ می‌پردازند، شاهد هستیم. به طوری که این مسأله در سطح منطقه بارها به عنوان یک سوژه برای تضعیف جبهه انسجام داخلی و اسلامی در دستور کار قدرت‌های فرامنطقه‌ای بوده است.


معصومه دهمرده(1391)، پیامدهای نیروهای خارجی در مرزهای شرقی جمهوری اسلامی ایران، تهران: دومین همایش سراسری جغرافیا؛ توسعه، دفاع و امنیت(فرصت‌ها و چالش‌های خلیج فارس و تنگه هرمز؛ چشم‌انداز آینده.


 

 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد