جغرافیای سیاست

معصومه دهمرده

جغرافیای سیاست

معصومه دهمرده

تهدیدات سیاسی امنیتی وهابیت‌گرایی بر ساختار قومی مذهبی در مناطق شرقی ایران

 


چکیده

گسترش افراط‌گرایی، در اطراف ایران جریان‌های هدفمند نزاع مذهبی در منطقه را تشدید می‌کنند که پیامدهای منفی آن، برای ایران نیز تهدیدات امنیتی به همراه دارد و عملاً تمامی نوار مرزی شرقی ایران را با این چالش مواجه ساخته است. افراط‌گرایی، امری منطقه‌ای است که از توان بی‌ثبات‌سازی بالایی برخوردار می‌باشد. در حال حاضر، جریان افراطی در پاکستان و افغانستان علیه شیعه و ایران در حال تشدید است و برخی از علمای اهل‌تسنن نیز از این روند حمایت می‌کنند. ترکیب قومی و مذهبی موجود در استان‌های مرزی شرق کشور به نحوی است که نوعی ضعف ژئوپلیتیک را در این مناطق برای نظام جمهوری اسلامی فراهم آورده است. غفلت از این موضوع از طرفی و هوشیاری دشمنان در آن سوی مرزها و بهره‌برداری آنان از موقعیت ایجاد شده، به نوعی تهدید محسوب می‌گردد. از دیدگاه وهابیت این بخش از ایران به دلیل، اکثریت اهل تسنن، فقر اقتصادی و فرهنگی، خروج روحانیون اهل تسنن برای ادامه تحصیل به کشورهای عربستان و پاکستان، و ... دارای شرایط مناسب برای تبلیغ و توسعه فرقه‌گرایی مذهبی و گسترش وهابیت است. مهمترین پیامدهای گسترش فرقه‌گرایی وهابیت، یارگیری نهادهای جاسوسی مخالف علیه نظام است که بایستی مورد توجه نهادهای اطلاعاتی و امنیتی قرار گیرد. به ویژه که، یکی از اهداف راهبردی حامیان این فرقه تأسیس یا نفوذ بر مدارس مذهبی اهل‌سنت، به ویژه در استان‌های مرزی در جهت ترویج عقاید ضد شیعی است. به نظر می‌رسد با یک برنامه‌ریزی مناسب که بیشتر می‌بایستی متکی به تغییر نگرشی بر مرز باشد می‌توان این نقاط ضعف را به نقاط قوت تبدیل نمود. در مقاله حاضر بر آنیم که با روشی توصیفی- تحلیلی به بررسی تهدیدات گسترش و نفوذ وهابیت بر ساختار قومی- مذهبی در مرزهای شرقی کشور بپردازیم.

واژه های کلیدی:  تهدیدات، مرزهای شرقی، وهابیت، امنیت، قومیت.

 

  

مقدمه

وهابیت یکی از شاخه‌های مهم بنیادگرایی دینی محسوب می‌شود که دال‌های آن اگرچه از منظر ظاهری شباهت‌هایی به گفتمان فرهنگی جمهوری اسلامی ایران دارد اما ماهیت آنها، تقابلی و بر مبنای تکفیر مسلمانان سایر مذاهب اسلامی بنا گشته است. فرآیند غیریت‌سازی از سوی وهابیت موجب شده است تا مذاهب اسلامی دیگر، از تشیع گرفته تا مذاهب حنفی، مالکی و شافعی اهل تسنن، از رشد این جریان فکری واهمه داشته باشند. مطلق‌گرایی و جزم‌اندیشی یکی از مهمترین خصیصه‌های فکری وهابیت است که آن را کمتر در مسیر گفتگو قرار می‌دهد. از سوی دیگر حمایت‌های مالی و سیاسی عربستان سعودی موجب شده است تا نظم سازمانی این جریان فکری جهت حمله معنایی به دال‌های هویت‌های رقیبی همچون هویت شیعی، از مطلوبیت خاصی برخوردار باشد. براین اساس شناخت دال‌های معنایی این گفتمان به ظاهر اسلامی برای فهم چرایی به خطر انداختن امنیت فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در شهرهای مرزی از سوی آن، امری ضروری می‌نمایاند. گفتمان وهابیت از این منظر دارای یک دال مرکزی است و چندین دال حاشیه‌ای که مبتنی بر دال مرکزی معنا خواهند یافت. گسترش افراط‌گرایی، در اطراف ایران جریان‌های هدفمند نزاع مذهبی در منطقه را تشدید می‌کنند که پیامد منفی آن، برای ایران نیز تهدید امنیتی به همراه دارد و عملاً تمامی نوار مرزی شرقی ایران را با این چالش مواجه ساخته است. افراط‌گرایی، امری منطقه‌ای است که از توان بی‌ثبات‌سازی بالایی برخوردار می‌باشد. در حال حاضر، جریان افراطی در پاکستان و افغانستان علیه شیعه و ایران در حال تشدید است و برخی از علمای اهل‌تسنن نیز از این روند حمایت می‌کنند. نگاهی گذرا به شرایط سیاسی، ایدئولوژیک در مرزهای جنوب ‌شرقی حکایت از آن دارد که چالش‌های واقعی، اما نه به صورت آشکارا؛ بلکه در عمق و در خفا در حال تشدید است. در این جا منابع قدرت تأثیرگذار در خارج از حیطه قدرت اسلامی، فعال‌تر به نظر می‌رسد و همین جنبه از موضوع است که هوشیاری ویژه‌ای را طلب می‌کند. در همین رابطه چالش‌های ایدئولوژیک بعد از قدرت گرفتن طالبان در قندهار از سال 1994 میلادی شدت بیشتری گرفته و به نظر می‌رسد که به تدریج مرزهای جنوب‌شرقی را تحت تأثیر خود قرار داده است. در عین حال به نحو آشکاری اندیشه طالبانی در چالش با انقلاب اسلامی قرار گرفته و در کویته، مرکز ایالت بلوچستان پاکستان ناسیونالیزم بلوچ را نیز به مبازره کشانده است.

 

مبانی نظری

مرز

مرز سیاسی به پدیده‌ای فضایی اطلاق می‌شود که منعکس‌کننده قلمرو حاکمیت یک دولت بوده و مطابق قواعد خاص در مقابل حرکت انسان، انتقال کالا یا نشر افکار مانع ایجاد کند یا دست کم آن را محدود سازد(زرقانی،1381: 2). انسان‌ها برای مشخص ساختن پیرامون فعالیت خود، آن گونه که با گستره فعالیت همسایه تداخل پیدا نکند، ناچار به تعیین خطوطی قراردادی در بخش پایانی و پیرامونی محیط زیست یا قلمرو خود هستند که گونه گسترش یافته این مفهوم خط پیرامونی است که بخش پایانی گستره فعالیت یک ملت را مشخص می‌سازد و جنبه‌ای سیاسی پیدا می‌کند که مرز خوانده می‌شود(مجتهدزاده، 1381: 40). مرزها حدود ملت‌ها و کشورها را مشخص کرده و بنابراین معرف کشور- ملتها هستند. مرزها به طور هم زمان، ابزار سیاست کشور، تجلی و وسیله قدرت و تعیین کننده امنیت ملی هستند(میرحیدر،1375: 141).

 

قوم

واژه قوم عبارت از یک جمعیت انسانی مشخص با یک افسانه اجداد مشترک، خاطرات مشترک، عناصر فرهنگی، پیوند با یک سرزمین تاریخی یا وطن و میزانی از حس منافع و مسئولیت است که عناصر محوری هویت، اعتقاد، آگاهی و فرهنگ مشترک را داراست(ایوبی،1377: 54). قوم را سازمان اجتماعی تشکل یافته‌ای تعریف می‌کنند که بر پهنه سرزمین معینی قرار دارد و شامل مردمی است که در طول تاریخ با هم پیوندهای اقتصادی، فرهنگی، خویشاوندی و ... برقرار کرده‌اند، دارای زبان، ویژگی‌های فرهنگی، پیوندهای خویشاوندی، ارزش‌های اجتماعی و سنت‌های مشترک‌اند. در گذشته مشخصات خونی و نژادی نیز ملحوظ می‌شد ولی امروزه در پی هم‌آمیختگی آنها دیگر به حساب نمی‌آیند(ابوطالبی،۱۳۷۹ :۱۳۱). شاخص‌های عمده قومی عبارتنداز: خودآگاهی قومی، زبان مادری، سرزمین نیاکان. در مورد برخی از اقوام، ویژگی‌های روانی(حالات روحی)، فرهنگی، شیوه زیستن و یا گونه معینی از سازمان اجتماعی ـ سرزمینی(دولت) و یا خواست‌ها و تمایلات آشکار افراد یک قوم برای برپایی یک سازمان نیز می‌تواند جزو شاخص‌های قومی باشند(شیخاوندی،1369: 76).

 

قومیت

اصطلاح قومیت اولین بار در 1953 توسط رایزمن به کار رفت. پس از جنگ جهانی دوم نیز در آمریکا این اصطلاح درباره اقلیت‌های مختلفی به کار گرفته شد و از دهه 1960 به بعد قومیت و گروه‌های قومی، اصطلاحی رایج در علوم اجتماعی و انسان‌شناسی شد. به تعبیر فردریک بارث واژه گروه قومی در ادبیات انسان‌شناسی معمولاً به جمعیتی اطلاق می‌شود که دارای خودمختاری زیادی در باز تولید زیستی خود باشد، ارزشهای فرهنگی بنیادین مشترکی داشته باشد که درون اشکال فرهنگی با وحدت آشکاری گرد هم آمده باشند و یک میزان ارتباطی و کنش متقابل بسازند، ‌و دارای یک احساس تعلق به یک واقعیت بیرونی باشند که آنها را از دیگران تفکیک کند. بنابراین مهمترین خصوصیت یک قوم را می‌توان در موارد زیر دانست: نیاکان مشترک واقعی یا باور به نیاکان اسطوره‌ای، نام مشترک، سرزمین مشترک، زبان مشترک، فضاهای مشترک زیستی، آداب و رسوم مشترک، ارزش‌های مشترک و احساس تعلق به یک گروه واحد(فکوهی،1380: 54). در انسان‌شناسی، ‌قومیت به منزله سازمان اجتماعی و تفاوت فرهنگی تعریف شده است. بر این مبنا قومیت امری ازلی و ابدی نیست، ‌بلکه مفهومی است سیال و به عبارت دیگر قومیت یک بر ساخته اجتماعی و یک مفهوم موقعیتی و تاریخ‌مند است و گذر زمان و مکان می‌تواند درک و تعلق مردم به قومیت را تغییر دهد. در مجموع، مدل اساسی قومیت در انسان‌شناسی را می‌توان این گونه خلاصه کرد: قومیت در باره افتراق فرهنگی است، قومیت از فرهنگ که جز متشکله آن است، ‌ثابت‌تر و غیر متغیرتر نیست، قومیت یک هویت اجتماعی است که هم جمعی است، هم فردی و در تعامل اجتماعی تجلی بیرونی می‌یابد و در خودآگاهی شخصی درونی می‌شود(جنکیز، 1381: 169). مفهوم قومیت و این که افراد خود را متعلق به یک گروه قومی تعریف می‌کنند، ‌بیانگر اهمیت بعد هویتی قومیت است. قومیت قبل از همه یک امر هویتی برای اعضای آن قوم است. به تعبیر بارث، قومیت حاصل فرآیند تعیین هویت است، این فرآیند در پی تعیین مرزها و تفاوتها(نسبت به بیرون) و تشابه و همسانی(‌نسبت به درون) است(کوش،163:1381).

 

فرقه‌گرایی

اگر تعدد افکار و اندیشه‌ها باعث سستی یا ضعف در حرکت جامعه گردد، بی‌تردید خطری برای یک کشور تلقی می‌شود. اما اگر این تعدد افکار و اندیشه‌ها در نهایت منجر به تبادل معارف، تجارب و تمدنها شود، به منزله نیرویی برای رشد کشور به شمار می‌آیند. بنابراین، خطر در تعدد نیست؛ بلکه خطر در جایی است که این تعدد سمت و سویی منفی و سلبی پیدا می‌کند. در ادیان از فرقه‌گرایی تقدیر نشده، از نظر عرفان الهی نیز فرقه‌گرایی مطرود و مردود است زیرا پیام هر دوی آنها منفی‌گرایی و توجه به کثرت نیست. در علوم سیاسی فرقه‌گرایی، این گونه تعریف شده است، به معنای قطع رابطه با افراد بیرون از یک گروه و تعصب شدید نسبت به گروه خود و در نتیجه تبدیل شدن به یک دسته جدا از مردم می‌باشد. با این تعریف می‌توان گفت فرقه‌گرایی، یک نوع جدایی‌طلبی از متن جامعه و تأسیس گروهی که اعمال و افکارشان در مقابل هنجارهای رسمی جامعه است(علیزاده،259:1381). انحرافات مذهبی به مفهوم رفتارهای پذیرفته شده جامعه دینی و خلاف اصول اساسی یک مذهب که اکثریت جامعه آن را پذیرفته و در خود نهادینه نموده‌اند، می‌باشد. لذا انحرافات مذهبی و فرقه‌گرایی به عنوان یکی از موانع اساسی تحقق برقراری امنیت ملی، یعنی حفاظت از ارزش‌های بنیادی و حیاتی نظام دینی است که بر حسب شرایط اجتماعی آن، انحرافات مذهبی در جامعه دینی به عنوان تهدید، آسیب‌پذیری و یا هر دو تلقی می‌گردد.

 

روش و فرضیه های تحقیق:

روش در تحقیق علمی راه دستیابی به شناخت است. روشهای تحقیق در علوم اجتماعی روشهای انطباق آگاهی با شناخت است. با توجه به اهمیت مطالب و به روز بودن آنها و ملاحظات مرتبط با متغیرها و گزاره های دخیل در روند تحقیق و ابعاد گسترده مسائل امنیتی- سیاسی گسترش و نفوذ وهابیت و سلفی‌گرایی بر ساختار قومی و مذهبی در مرزهای جنوب شرقی از چهارچوب روش توصیفی – تحلیلی استفاده شده است. فرضیه: به نظر می‌رسد شرایط بی ثباتی در کشورهای افغانستان و پاکستان، مسئله اقوام و مذاهب در دو سوی مرز، مسئله قاچاق، وجود گروههای تندرو سلفی، نقش و حضور نیروهای فرا منطقه‌ای، و ... باعث نفوذ و گسترش وهابیت و سلفی‌گری بر ساختار قومی- مذهبی در مرزهای جنوب شرقی کشور گردیده است.

 

یافته‌های تحقیق

وهابیت و سلفی‌گرایی

وهابیت از فرق نسبتاً نو پای اسلامی است، که در زادگاه اسلام، یعنی در عربستان سعودی درآغاز قرن هشتم هجری توسط  فردی موسوم به احمد بن تیمیه که به برخی سنن و عقاید رایج مسلمانان انگشت اعتراض و گرایش به آنها را مایه شرک و دوری از توحید پنداشت، پایه گذاری شد. اندیشه‏های ابن تیمیه، پس از مرگ وی نابود نشد و برخی شاگردان او مسیر استادشان را طی و مذهب وی را ترویج کردند. البته بحث‏ها و آموزه‏های آنان چندان اثری در میان مسلمانان نداشت تا اینکه حدود پانصد سال بعد، آرای وی توسط فردی معروف به عبدالوهاب، از انزوا و گمنامی به در آمد و با ترویج آن به وسیله قدرت شمشیر، موجی نو از تفرقه و کشتار میان مسلمانان به راه انداخت. طرز تفکر وهابیت، بر اساس نوعی ظاهرگرائی و اخباریت و جمود فکری و عدم تعمق در کتاب و سنت و عدم توجه به ارزشهای عقلی و اصول علمی مبتنی است. پیروان این فرقه، تنها خود را بر حق دانسته و پیروان مذاهب دیگر اسلامی را کافر، مشرک و خارج از حوزه اسلام می‏شمرند. ابن جبرین که پس از عبدالرحمن البراک دومین مرجع دینی وهابی‌ها در جهان به شمار می‌رود و پیش از این از اعضای بلندپایه شورای افتای دولتی عربستان‌سعودی بوده است، با صدور فتوایی، خواستار انهدام تمامی اماکن مقدسه شیعیان شده بود(جمال،1391: 98). حکومت سعودی با وهابیت پیوندی عمیق خورده، هر یک از این دو برای تقویت خود، به دفاع و طرفداری از دیگری می‏پردازند. در حقیقت  وهابیت، به عنوان دین رسمی عربستان سعودی اعلام گردیده است. و اداره مالی، مدیریت و هدایت این جنبش توسط شیوخ عربستان صورت می‌گیرد. حکام وهابی آل سعود، از تمامی امکاناتی که از استخراج بی حد و حساب نفت به دست می‏آید، در راه تبلیغ حکومت سعودی و آیین وهابیت استفاده می‏کنند. در ماه مارس 2003، شاهزاده سلطان بن عبدالعزیز معاون دوم نخست‌وزیر و وزیر دفاع و هوانوردی هزینه چاپ نسخه دیگری از کتاب «وحدانیت خدا» از شیخ صالح فوازان را تقبل کرد. این کتاب با تاکید برتری وهابیت، اسلام شیعی، عبادی، حجازی، مسیحیت و یهودیت را نفی می‌کند. دولت تلاش کرد تا این کتاب را به عنوان متن درسی مدارس وارد کند که به دلیل مواجه شدن با اعتراضات از خواسته خود دست کشید.

 

پاکستان و وهابیت

پاکستان یکی از مراکز مهم علمی و فرهنگی مسلمانان اهل سنت به شمار می‌رود و طی دو دهه اخیر رفته رفته بر اهمیت آن افزوده شده و طی سال‌های اخیر به طور جدی جایگزین مراکز دینی عربستان و مصر گردیده است و امروزه پایگاه دو جریان بسیار عظیم معرفتی و فکری در میان اهل سنت یعنی مکتب حوزویان دیوبند و جماعت تبلیغی در هند و پاکستان است به طوری که لاهور همه ساله مرکز اجتماعی عظیم و گردهمایی سالیانه صدها هزار نفر مبلغ دینی از کشورهای اسلامی است که پس از اجتماع سالیانه حج، بزرگترین اجتماع اسلامی به شمار می‌رود و اهل سنت ایران نیز با برخورداری از هر دو جریان قدرتمند دارای ارتباط بسیار مؤثر و نزدیکی با این مراکز هستند، به طوری که مرز شرقی ایران و پاکستان معبر اصلی این مراودات است. نزدیکی‌های قومی و مذهبی میان ساکنان استان سیستان و بلوچستان با بلوچستان پاکستان از یک سو و نزدیکی جدی، مکتبی و روابط گسترده عاطفی با رهبران طالبان از سوی دیگر، نگرانی‌های زیادی نسبت به انتقال بحران‌های ناشی از این پدیده به داخل ایران ایجاد نموده و حتی ابزاری برای فشار آمریکا و انگلیس به بهانه حضور نیروهای القاعده از طریق مرزهای شرقی ایجاد نموده است(میرزایی،1388: 93-92). موضوع مهم دیگری که در توسعه و رشد سلفی‌گری در پاکستان، علاوه بر اشغال افغانستان به وسیله روس‌ها تأثیرگذار بوده، پیروزی انقلاب اسلامی و تأسیس جمهوری اسلامی ایران براساس آموزه‌های فقهی تشیع است. اگر این واقعیت تاریخی را در نظر بگیریم که سلفی‌گری و شیعه از همان آغاز نگاهی خصمانه به یکدیگر داشته‌اند، می‌توان پذیرفت پیروزی انقلاب اسلامی بر مبنای فلسفه تشیع با واکنش منفی بخش‌هایی از جهان عرب مواجه شد. علاوه بر این، انقلاب اسلامی ایران در عمل موجب رقابت‌های سیاسی در دنیای عرب شد و باعث احیای مراسم و شعائری می‌شد که از نظر وهابیت بدعت در دین به حساب می‌آمد؛ از جمله زیارت قبور ائمه، توسل و شفاعت از پیامبر و بزرگان دینی. از قضا همزمانی پیروزی انقلاب اسلامی در ایران با اشغال افغانستان خطر را آن ‌گونه که جهادگران سلفی تصور می‌کردند، افزایش ‌داد. نتیجه این وضعیت بروز فرقه‌گرایی در پاکستان بود که در قالب گروه‌هایی مانند سپاه صحابه و لشکر جنگهوی بروز علنی یافت و آشکارا خود را در مقابل تشیع قرار داد(ملازهی،1383: 54).

در پاکستان تقریباً هیچ فردی خود را وهابی اعلام نمی‌کند اما عملاً فرقه‌های مرتبط با آنها وجود دارند. پیروان این فرقه چندان نیستند ولی در پاکستان از توانایی‌های مالی و سیاسی فراوانی برخوردارند و از جانب حکومت عربستان سعودی در همه ابعاد حمایت می‌شوند و از طریق ایجاد بیمارستان، مدارس و مراکز عام‌المنفعه، سعی در بروز عقاید خود و جذب مردم دارند(محمدی،1386: 102). وهابیت در کشور پاکستان در مناطق سنی‌نشین، که بیشتر از فقر رنج می‌برند، سرمایه‌گذاری کرده و مدارس علمیه‌ای ساخته و مبالغ هنگفتی را برای طلاب خرج می‌کند. وهابیت با فعالیت‌های مستمر خود توانسته است در این کشور نفوذی عمیق، به خصوص در میان علمای اهل حدیث و دیوبند پیدا کند و علاوه بر آن، به وسیله آنان موفق شده در میان اهل سنت دیگر نیز تأثیراتی باقی گذارد. شعبه نظامی- سیاسی وهابی، سپاه صحابه می‌باشد که در میان ایالت‌های

مختلف پاکستان مراکزی دارند. وهابیان در این مراکز، گاهی افراد فقیر، بی سواد و متعصب را به عضویت می‌گیرند. ایشان دارای سه اصل‌اند:

1) پاکستان متعلق به اهل تسنن است،

2) شیعیان مسلمان نیستند و

3) رابطه پاکستان با ایران باید قطع شود.

در راستای این سه اصل است که ما شاهد کشتار شیعیان پاکستانی هستیم. یکی از روش‌های وهابیت برای رسیدن به اهداف خود، توسل به زور و برخوردهای خشن است که این اعمال را برای به انزوا کشیدن و تفرقه میان مسلمانان انجام می‌دهند. این اعمال وهابیون از ترس وحدت شیعه و سنی فزونی یافته و منجر به فجایع بسیاری در پاکستان؛ مانند تخریب مساجد، به آتش کشیدن قرآن، کشتار مردم، آتش زدن منازل و مزارع مردم بی دفاع شده است. این فجایع در بیشتر مناطق پاکستان به ویژه کراچی، کویته، پیشاور، پاراچنار و گگیت رواج دارد. فعالیت وهابیت در پاکستان به شکل زیر انجام می‌شود:

1- جذب طلاب سنی از ایالات مختلف و آموزش آنها و بکارگیری این افراد در محیط‌های بومی؛

2- اعزام مبلّغ به کشورهای دیگر و مناطق به اصطلاح غیربومی، جهت تعلیم و تبلیغ افکار وهابیت؛ که از جمله آن می‌توان به اجیر کردن مولوی‌های پاکستانی برای تبلیغ و اشاعه فرهنگ وهابیت در کشورهای همسایه اشاره نمود. برخی از مراکز و عناصر وابسته به وهابیت در پاکستان عبارتند از: رابطه العالم الاسلامی، جامعه فاروقیه کراچی، سپاه صحابه پاکستان(sap)، تشکیلات انصار‌السنه‌المحمدیه. در مجموع تعداد 935 مدرسه علوم دینی در چهار استان سند، بلوچستان، سرحد و پنجاب تحت سلطه فرهنگی عربستان در جهت گسترش وهابیت هستند(فلاح زاده،1385: 56). پس از استفلال پاکستان، پیروان این فرقه در کشور نوپای اسلامی به فعالیت خود ادامه دادند و سعی داشتند در سیاست کلی پاکستان نقش داشته باشند. لکن تا قبل از روی کار آمدن ضیاءالحق چندان موفقیتی نداشتند، با روی کار آمدن ضیاءالحق بر دامنه فعالیت آنان افزوده شد، ضیاءالحق که از طرفی شخصاً به دیوبندیها وابستگی داشت و از طرف دیگر از شیعیان این کشور بدلیل حمایت آنها از ذوالفقار علی بوتو کینه در دل داشت، میدان را برای فعالیت و مانور وهابیها باز گذاشت. اما یکی از حوادثی که باعث تشدید تحرکات وهابیون گردید، وقوع انقلاب اسلامی در ایران در همسایگی پاکستان بود. از آنجا که پاکستان به دلیل اشتراکات دیرینه فرهنگی و سیاسی با ایران شدیداً در معرض تأثیرات انقلاب اسلامی قرار داشت، لذا از اولین نقاطی بود که مورد توجه استکبار قرار گرفت. از سوی دیگر چون ظهور ایدئولوژی انقلاب اسلامی تمامی داعیه‌داران اسلام در عرصه فرهنگی را خلع سلاح کرده بود، لذا عربستان سعودی به منظور استمرار حیات سیاسی خود تمامی عوامل خود را بسیج کرد. وهابیت در پاکستان در این برهه زمانی نقش اساسی خود را ایفا کرد و ضیاءالحق با حمایت آنها شعار اسلام خواهی سر داد. از این دوران به بعد وهابیها برای به دست گرفتن قدرت در پاکستان تلاش گسترده نمودند و به ترور افراد و شخصیتها دست زدند و موجی از تفرقه و رعب و وحشت را برای مردم این کشور ایجاد نمودند. وهابیون پاکستان به یک نیروی نظامی قدرتمند مبدل شده و امنیت عمومی و منافع ایران را هراز چندگاهی با خطر جدی مواجه ساخته و می سازند(جمال،1391: 98).

 

درگیری‌های فرقه‌ای پاکستان

تعصبات فرقه‌گرایانه و جنگ‌های فرقه‌ای یکی از مشخصه‌های کشورهای شبه قاره و به خصوص پاکستان است. گروههای فرقه‌گرا با توجه به انگیزه‌های قومی، دینی و مادی شکل گرفته و رهبران آنها بر اساس برداشت‌های خود احساس تنفر و انتقام‌جویی از گروههای رقیب را در بین پیروان خود تبلیغ می‌نمایند. این عناصر جوامع را به درگیری‌ های قومی و بحران‌های دیگری از قبیل تروریسم و تجزیه ‌طلبی سوق می‌دهند (Korson,1993: 8). شکافتگی قومی پاکستان را می‌توان در دو گروه مهم تقسیم‌بندی نمود:

اول این که اختلافات گروه‌های قومی داخل پاکستان که با انگیزه‌های اقتصادی و سیاسی صورت می‌گیرد، صلح و آرامش محلی را بر هم زده است. برای مثال آشوبهای قومی بین پاتانها در مقابل مهاجرین و بیهاریها در کراچی.

 گروه دوم اختلافات بین گروه‌های قومی خاص و دولت مرکزی در پاکستان است. برای مثال، بلوچ‌ها و سندیها غالباً به خاطر نفوذ و سلطه پنچابی‌ها در حکومت با دولت مرکزی درگیر هستند. این اختلافات برای امنیت سرزمینی پاکستان و یکپارچگی سیستم سیاسی آن، به دلایل زیر مشکل‌زا هستند:

الف- این گروه‌های قومی در نواحی مرزی سکونت دارند و وجود ایالت‌های خودمختار، نفوذ و اقتدار دولت مرکزی را در این نواحی تضعیف می‌کند.

ب- قابلیت نفوذپذیری مرزهای پاکستان، مداخله نظامی خارجی را به طور مستقیم میسر می‌سازد و به صورت غیر مستقیم نیز حمل و نقل مداوم قاچاق اسلحه، موادمخدر و همچنین فعالیتهای سیاسی را آسان می‌سازد.(Kuper, 1991: 9).گسترش درگیریهای فرقه‌ای در پاکستان به ویژه تداوم حملات تروریستی گروه‌های وهابی به شیعیان پاکستانی و اعمال فشار بر آنها، ترور دیپلمات‌های ایران به دست همین گروه‌های افراطی از جمله سپاه صحابه و واکنش ضعیف اسلام آباد در برابر آنها، حاکی از قدرت‌یابی این گروه‌ها و افزایش نفوذ آنها در ارکان تصمیم‌گیری دولت‌های فدرال و ایالتی کشور پاکستان است (کریمی‌پور،1379: 165). در حال حاضر، ایران به شدت از موضع‌گیری‌های ضعیف اسلام آباد و برخورد جانبدارانه یا همراه با تساهل دستگاه‌های تصمیم‌ساز پاکستان در برخورد با عاملان تروریسم ناخشنود است و انتقادات جدی در این زمینه دارد. تهران، تساهل اسلام‌آباد را در این زمینه به عنوان عاملی نگران کننده می‌نگرد و آن را نشانه نفوذ عوامل افراطی سنی و وهابی در دستگاه‌های تصمیم‌گیرنده پاکستان می‌داند. به هر حال استمرار فشار تشکل‌های افراطی بنیادگرا علیه شیعیان این کشور، بر مناسبات دو دولت مؤثر است و احتمالاً تهران را به واکنش‌های دیپلماتیک شدیدتری وادار خواهد کرد. ساختار فرقه‌ای جامعه اسلامی پاکستان یکی از بسترهای پرورش تروریسم در این کشور به شمار می‌آید که این ساختار زمینه‌ساز پیدایش چهار جریان عمده مذهبی شده است که تعارضات مابین آنها، مانع از تشکیل اتحادی گسترده و در نتیجه کسب موفقیت سیاسی در حوزه‌های پارلمانی و حکومتی شده است. عدم دستیابی گروههای سیاسی بر خواسته از هر یک از جریانات مذهبی فوق به قدرت سیاسی، یکی از عوامل ناکامی ایشان و تمایل آنها به افراطی‌گری و فعالیت‌های خشونت‌آمیز شده است(دهمرده،1390: 182).

 

نقش انگلستان در شکل‌گیری فرقه‌گرایی مذهبی وهابیت

در زمینه وابستگی وهابیت و آل‌سعود به انگلستان؛ در نوشته‌ها و کتابهای مختلف اشاراتی شده است که مهمترین آنها کتاب خاطرات مستر همفر جاسوس انگلیس در کشورهای اسلامی می‌باشد. طبق محتویات این کتاب محمد ابن‌عبدالوهاب بنیانگذار وهابیت در اعلام مذهب خود صرفاً بازیچه دست انگلیسیها و مأمور جاسوسی آنها بوده و هدف عمده‌اش پدید آوردن شکاف و تفرقه در میان مسلمانان و از هم پاشیدن هر چه بیشتر وحدت و همبستگی اسلامی در جهان اسلام بوده است. جنبش‌های وهابی از همان ابتدای پیدایش خود مستقیم و غیر مستقیم در خدمت سیاسی انگلستان بود. از یک سو ضدیت ویژه با عقاید تشیع داشت و از سوی دیگر جهت‌گیری ضد عثمانی آن نیز مخالفت با خلافت عثمانی(مراکز اهل سنت)به حساب می‌آمد. جهت‌گیری ضد عثمانی وهابیون درست در زمانی است که عثمانی بیشتر از قبل نیازمند همکاری و تفاهم جهت مقابله با تهاجم غرب بود. وهابیها اگرچه همان دیدگاه سنتی مبنی بر حق عرب بودن خلافت را همانند پاره‌ای از مسلمین تکرار می‌کردند ولی شدیدتر و افراطی‌تر از همه ترکها را غاصب خلافت و حتی نامسلمان دانستند(موثق،1386: 88). آنچه که در این باره می‌توان گفت استفاده احسن انگاستان از جنبش وهابیت است. استعمار انگلیس با تکیه بر اسلام‌ستیزی وهابی‌ها که تحت عنوان سلیقه مطرح می‌شد؛ توانست تخریب آثار رسالت و فرهنگ و سنن اسلامی را تشویق نموده و جزیره‌العرب را در راستای اهداف استعماری خود کانالیزه نماید. انگلستان تا به آنجا به جنبش وهابیت دل بست که حتی بعد از قلع و غم شدن آل سعود و خاموش گشتن غائله وهابیت، تلاش وافر نموده و مجدداً حکومت دست نشانده خود را راه اندازی نمود. از زاویه دیگر در خصوص نقش انگلستان به طور کلی می‌توان گفت که جنبش وهابیت از همان ابتدای پیدایش خود؛ مستقیم و غیر مستقیم در خدمت سیاست انگلستان بوده و علیه جهان اسلام، اعم از عثمانی در آن ایام و مذاهب اسلامی غیر از حنبلی؛ بویژه تشیع و با هدف تضعیف قدرت مسلمانان و از هم پاشیدگی وحدت جامعه اسلامی به طور ثابت گام برداشته و مسأله غرب ستیزی و ضدیت با استعمار؛ گذشته از شروع جنبش در قرن هجدهم ،در مراحل بعد نیز به هیچ وجه در جهت‌گیریهای آن وجود نداشته؛ بلکه بر عکس تمدن غربی را پیوسته از اسلام انحرافی و جامد و ناقض پذیرفته است. و تحولات فراوانی را در مواضع دینی مبتنی بر تعالیم محمد ابن عبدالوهاب و فقه حنبلی خود داده است که وهابیت امروز را به کلی از محتوای سابق آن بیگانه نموده است، بلکه می‌توان گفت این تعبیر که وهابیت پیدایش دینی را در چارچوب عربیت دنبال کرده و به نام پیراستن دین از آثار فکر غیر عرب کارش را آغاز کرده و در صدد بهره‌برداری از دین در جهت وحدت اعراب بدوی و قبایل عربستان و تحکیم قدرت و سلطه آل سعود و توسعه آن قابل توجه می‌باشد، به حدی که به طور اساسی انگیزه پذیرش و ترویج آن توسط آل سعود همین امر بوده و در قرن بیستم نیز بعد از روی کار آمدن دوباره وهابیها و آل سعود از دهه سوم؛ گاهی پان اسلامیسم و گاهی پان عربیسم بر حسب منافع مشترک آنان و استعمار غرب از طرف آنها دنبال شده است(موثق،1386: 89).

 

نقش عربستان سعودی در گسترش وهابیت در منطقه

آنچه عملاً در پاکستان اتفاق افتاد، توسعه و گسترش نفوذ سلفی- وهابی بود که با سرمایه‌گذاری بسیار حساب شده و مؤثر عربستان سعودی در تقویت جهادگران عرب و افغان عملی می‌شد. صدها مدرسه دینی در کنار نظام آموزشی رسمی و دولتی پاکستان در ایالت‌های پشتون‌نشین سرحد و بلوچستان پاکستان احداث شدند و

هزاران طلبه عمدتاً پشتون در این مدارس به تحصیل علوم دینی پرداختند. مهمتر این که این گونه مدارس از حمایت جدی ارتش پاکستان برخوردار شدند. از آنجا که هدف این مدارس تربیت جهاد‌گر برای جهاد در افغانستان بود، با انتظارات دولت پاکستان برای نفوذ در افغانستان و آسیای مرکزی نیز همخوانی می‌یافت. بدین ترتیب، علمای مکتب دیوبندی آموزش ایدئولوژیک مدارس مذهبی پاکستان را بر عهده گرفتند تا داوطلبان جهاد در افغانستان را آموزش دهند. آموزش نظامی طلاب جهادگر را آژانس اطلاعات محرمانه ارتش پاکستان موسوم به آی‌اس‌آی تقبل کرد. حمایت تسلیحاتی مجاهدین را نیز دنیای غرب بر عهده گرفت. گذشته از این، طلاب از سایر کشورهای اسلامی جذب مدارس مذهبی پاکستان شدند که بعداً هسته‌های اولیه سازمان‌های جهادگر را در کشورهای خود تشکیل دادند و اکنون تحت عنوان کلی تروریسم و سازمان القاعده طبقه‌بندی می‌شوند. از طرف دیگر، پاکستان برای تربیت جهادگران در مدارس مذهبی تنها به افغانستان فکر نمی‌کرد و کشمیر تحت کنترل هندوستان را نیز در نظر داشت. جهادگران کشمیری نیز که بعدها با القاعده و طالبان افغانستان پیوند خوردند، نتیجه همین سیاست پاکستان بودند. بر این اساس، جریان متمایل به عربستان سعودی در قالب سلفی- وهابی در پاکستان اهداف متنوع‌تری یافت و دیگر صرفاً در قالب منافع ایدئولوژیک یا سیاسی عربستان سعودی قابل توضیح نبود. بدون شک، هدف اولیه و اصلی عربستان سعودی در تقویت جهاد افغانستان هم سیاسی و هم ایدئولوژیک بود. بدین معنا که توسعه مکتب سلفی- وهابی از طریق مدارس مذهبی مورد حمایت مالی یک هدف سیاسی و بلند مدت است که عربستان به کمک درآمدهای نفتی آن را در سرتاسر جهان اسلام پیگیری می‌کند. وهابیت در افغانستان معلول تلاش‌ها و فعالیت‌های برخی عوامل خارجی به ویژه عربستان سعودی است که با استفاده از فرصت دوره اشغال افغانستان با هدف سهم‌گیری از جهاد مقدس افغانستان علیه اشغالگران کمونیست وارد افغانستان شدند و با تأسیس مراکز آموزشی خود در شهرها و روستاهای سنی‌نشین کشور به آموزش فرزندان مسلمان پرداختند. هر چند اساس وهابیت در ستیز جدی با تشیع است، تعارضات شدید آنان با اسلام اهل سنت را نیز نباید نادیده گرفت(سجادی، 1380: 93).       

 

وهابیت در جنوب شرق ایران

نگاهی گذرا به شرایط سیاسی –ایدئولوژیک در مرزهای جنوب شرق حکایت از آن دارد که بحران‌های واقعی، اما نه به صورت آشکارا، بلکه در عمق و در خفا در حال تشدید است. در اینجا منابع قدرت تاثیرگذار در خارج از حیطه قدرت اسلامی فعالتر به نظر می‌رسند و همین جنبه از موضوع است که هوشیاری ویژه‌ای را طلب می‌کند. در همین رابطه بحران‌های ایدئولوژیک بعد از قدرت گرفتن طالبان در قندهار از سال 1994 میلادی شدت بیشتری گرفته و به تدریج این مناطق را تحت تاثیر خود قرار داده است. در عین حال به نحو آشکاری اندیشه طالبانی در چالش با انقلاب اسلامی  قرار گرفته و در کویته مرکز ایالت بلوچستان پاکستان ناسیونالیسم بلوچ را نیز به مبارزه کشانده است(ملازهی ،1380، 95 ). بسیاری از رهبران مذهبی بلوچ در خارج از کشور در کشورهای عربستان، پاکستان و هند تحصیل می‌کنند و یا از اندیشه‌های حاکم بر فضای حوزه‌های علمی آنها متأثر می‌گردند(حافظ نیا، 1385 :33). در افکار وهابیون، شیعیان با توجه به باورهایشان مشرک به شمار می‌روند. بازگشت این مولوی‌ها با توجه به اندوخته‌های علمی در کشوری که تحصیل کرده‌اند و نیز علمای مدعو پاکستانی جهت آموزش علوم دینی در بلوچستان ایران، مناسبترین پوشش برای فعالیت وهابیون است. یکی از جلوه‌های فعالیت، شکاف و تعارض مذهبی، کوشش‌های عربستان و در مقیاس کمتر امارات، برای نفوذ بر جمعیت اهل سنت اقوام بلوچ شرق و جنوب شرق ایران است. عربستان که یکی از کانون‌های مدارس عالی دینی در جهان و منطقه است، خدمات آموزشی و مذهبی رایگانی در اختیار طلبه‌های سنی مذهب ایران قرار می دهد. اثر این تبلیغ‌های سازمان یافته، حداقل از دو جنبه برای امنیت ملی ایران خطر آفرین بوده است؛ تخفیف و کاهش هویتها و تابعیت‌های ملی به نفع هویتهای مذهبی، نخستین تهدید ناشی از گسترش تفکر وهابی‌گری به ویژه در خاور و جنوب خاوری کشور است. ترویج این تفکر به ویژه تلاش برای تکوین تشکل‌های متعدد مذهبی، علاوه بر تقویت انرژی واگرایی این مناطق نسبت به هسته حکومت، موجب افزایش همگرایی‌های اهل تسنن ساحل جنوب و بلوچهای حنفی خاور و جنوب خاوری ایران شده است( کریمی پور ، 1379 ،181-182 ). می‌توان گفت، جریان همگرایی و همبستگی بین دانش‌آموختگان مذهبی این مناطق، شدیدتر از نقاط دیگر می‌باشد. مسأله وهابیت و گسترش آن در مرزهای جنوب شرقی ایران به پشتوانه مالی عربستان سعودی و سایر کشورهای خارجی است. از دیدگاه وهابیت این بخش از ایران دارای شرایط مناسب برای تبلیغ و توسعه فرقه‌گرایی مذهبی و وهابیت است. که مهمترین عوامل آن عبارتنداز:

1- تأثیر تبلیغات وهابیون مبنی بر اینکه نظام ایران یک نظام شیعی است و نه یک حکومت اسلامی، باعث شده اشرار محلی، به راحتی در قالب مذهب علیه نیروهای حکومتی عمل کنند. به طوری که در این منطقه نفوذ وهابیت به عنوان عامل بالقوه براندازی و ایجاد تفرقه و بحران در حوزه حاکمیت جمهوری اسلامی ایران مطرح است .

 2- خروج طلاب و روحانیون قوم بلوچ از کشور به منظور گذراندن دوره‌های عالی دروس دینی در کشورهای منطقه(از جمله عربستان و پاکستان) و وجود جریانات قوی وهابیت در این کشورها سبب خواهد شد که ناخود‌آگاه تحت تاثیر آموزشها، القائات و جریانات عقیدتی – سیاسی این کشورها قرار گیرند. آن سان که رافظی و ملحد دانستن شیعیان جزو اولین آموزشهای مرسوم و متداول بین گروههای جماعات تبلیغی پاکستان و غیره به شمار می‌رود(کریمی پور ،1379 ، 147 )...

3- فقر اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و تفاوتهای مذهبی مرکز و پیرامون در ایران، (حافظ نیا ،1385 :34 ) 

4- وجود نسبت جمعیتی اهل تسنن که نسبت به شیعیان در اکثریت هستند.

5- سکونت بلوچهای حنفی مذهب در نوار مرزی جنوب شرق کشور.

6- آزادی عمل بیشتر وهابیون پاکستان و همچنین ادامه دنباله قوم بلوچهای ایرانی به خارج از مرزهای کشور، زمینه تبلیغات و فعالیت وهابیون را با پشتیبانی عربستان و کشورهای منطقه همراه کرده است.

7- خروج طلاب و روحانیون بلوچ از کشور به منظور گذراندن دوره های عالی دروس دینی در عربستان و پاکستان و وجود جریانات قوی وهابیت در این کشورها، که خواه ناخواه متأثر از القائات و جریانات عقیدتی- سیاسی این کشورها می باشد (کریمی‌پور،۱۳۷۹ :۸۵).

8- حزب الفرقان بلوچستان ایران تشکلی عمدتاً مذهبی است که مولوی های ناراضی از حکومت شیعی ایران در آن فعال‌اند. این حزب در پاکستان وابسته به سپاه صحابه است. سپاه صحابه پیوسته در ارتباط با حکومت سعودی هستند که عمدتاٌ به دعوت وزارت حج  و اوقاف عربستان به آن کشور اعزام می‌گردند. این انجمن بیشترین سهم را در دامن زدن به ناآرامی‌ها و آشوب‌های فرقه‌ای در پاکستان دارد. بیشتر تشکیلات شبه نظامی، افراطی و ضد شیعی است که فلسفه وجودی آن مبارزه با انقلاب اسلامی و نابودی شیعیان پاکستان است. آنها شیعیان را به عنوان مسلمان به رسمیت نمی‌شناسند(محقر،۱۳۷۲: 64). همچنین به دلیل دور از دسترس بودن منطقه هلال طلایی از دست دولت‌های افغانستان و پاکستان و همچنین نفوذ عوامل القاعده در برخی از گروه‌های بلوچ در مرزهای شرقی باعث تبعاتی شده است که می‌توان به مؤلفه‌های چون: به وجود آمدن گروه‌های تروریستی، شکل‌گیری شبکه‌های جرایم سازمان‌یافته، گروههای ناسیونالیست تندرو، بنیادگرایی دینی و قومی، گسترش افکار وهابیت، حس جدایی‌طلبی و ... اشاره نمود که اینها خود به خود موجب به وجود آمدن چالش‌های قومی- مذهبی در مرزهای شرقی کشور و علی‌الخصوص استان سیستان و بلوچستان شده است که دارای نوعی کنش فرا مرزی فعال قومی – مذهبی نسبت به گروه‌های قومی – مذهبی دو کشور افغانستان و پاکستان می‌باشد که با آنها دارای یکپارچگی و اشتراکاتی بوده‌اند که توسط مرزها از یکدیگر جدا شده‌اند. در مجموع عوامل ذکر شده، ازجمله عواملی هستند که باید توجه اساسی به آنها شود و در صورت کم توجهی به این ویژگیها ممکن است، امنیت کشور در آینده با خطر مواجه شود.

 

  نتیجه گیری و پیشنهادها

گسترش افراط‌گرایی، در اطراف ایران جریان‌های هدفمند نزاع مذهبی در منطقه را تشدید می‌کنند که پیامد منفی آن، برای ایران نیز تهدید امنیتی به همراه دارد و عملاً تمامی نوار مرزی شرقی ایران را با این چالش مواجه ساخته است. افراط‌گرایی، امری منطقه‌ای است که از توان بی‌ثبات‌سازی بالایی برخوردار می‌باشد. در حال حاضر، جریان افراطی در پاکستان و افغانستان علیه شیعه و ایران در حال تشدید است و برخی از علمای اهل تسنن نیز از این روند حمایت می‌کنند. دولت‌های ضعیف و شکننده، در افغانستان و پاکستان باعث گسترش تروریسم و افراط‌گرایی شده و علاوه بر این، تداوم حضور قدرت‌های فرامنطقه‌ای را نیز فراهم ساخته است. وهابیت و سلفی‌گری به عنوان یک ایدئولوژی مذهبی افراطی منبع عمده گسترش تروریسم و تنش‌های مذهبی می‌باشد و این ایدئولوژی به واسطه آشفتگی کلی منطقه‌ای و برخی ملاحظات سیاسی بازیگران ذینفع فضای گسترده‌تری برای انتشار و تأثیرگذاری پیدا کرده است. در افغانستان و پاکستان افراط‌گرایی و تروریسم همچنان به واسطه عوامل سیاسی – اجتماعی و مؤلفه‌های بیرونی ادامه حیات می‌دهد و ثبات و امنیت منطقه‌ای را به شدت متأثر می‌سازد. حضور گسترده‌تر آمریکا در منطقه و اشغال افغانستان همراه با عکس‌العمل‌های منطقه‌ای زمینه را برای گسترش افراط‌گرایی و تروریسم مهیا ساخته و اقدامات و استراتژی معطوف به مبارزه با تروریسم در چارچوب امنیت هژمونیک در عرصه عمل به گسترش تروریسم منجر گردیده است. عدم وجود ثبات سیاسی، اداری، اقتصادی در افغانستان و پاکستان از چندین دهه قبل تاکنون همواره منشأ بروز مشکلاتی در مرزهای شرقی کشور بوده است. تعصبات فرقه‌گرایانه و جنگ‌های فرقه‌ای یکی از مشخصه‌های کشورهای شبه قاره و به خصوص پاکستان است. گروه‌های فرقه‌گرا با توجه به انگیزه‌های قومی، دینی و مادی شکل گرفته و رهبران آنها بر اساس برداشت‌های خود احساس تنفر و انتقام جویی از گروه‌های رقیب را در بین پیروان خود تبلیغ می‌‌نمایند. گسترش درگیریهای فرقه‌ای در پاکستان به ویژه تداوم حملات تروریستی گروه‌های وهابی به شیعیان پاکستانی و اعمال فشار بر آنها، ترور دیپلمات‌های ایران به دست همین گروه‌های افراطی از جمله سپاه صحابه و واکنش ضعیف اسلام آباد در برابر آنها، حاکی از قدرت‌یابی این گروه‌ها و افزایش نفوذ آنها در ارکان تصمیم‌گیری دولت‌های فدرال و ایالتی کشور پاکستان است. ترکیب قومی و مذهبی موجود در استان‌های مرزی شرق کشور به نحوی است که نوعی ضعف ژئوپلیتیک را در این مناطق برای نظام جمهوری اسلامی فراهم آورده است. غفلت از این موضوع از طرفی و هوشیاری دشمنان در آن سوی مرزها و بهره‌برداری آنان از موقعیت ایجاد شده، به نوعی تهدید محسوب می‌گردد. از دیدگاه وهابیت این بخش از ایران به دلیل، اکثریت اهل تسنن، فقر اقتصادی و فرهنگی، خروج روحانیون اهل تسنن برای ادامه تحصیل به کشورهای عربستان و پاکستان، و ... دارای شرایط مناسب برای تبلیغ و توسعه فرقه‌گرایی مذهبی و گسترش وهابیت است. مهمترین پیامدهای گسترش فرقه‌گرایی وهابیت، یارگیری نهادهای جاسوسی مخالف علیه نظام است که بایستی مورد توجه نهادهای اطلاعاتی و امنیتی قرار گیرد. به ویژه که، یکی از اهداف راهبردی حامیان این فرقه تأسیس یا نفوذ بر مدارس مذهبی اهل‌سنت، به ویژه در استان‌های مرزی در جهت ترویج عقاید ضد شیعی است. به نظر می‌رسد با یک برنامه‌ریزی مناسب که بیشتر می‌بایستی متکی به تغییر نگرشی بر مرز باشد می‌توان این نقاط ضعف را به نقاط قوت تبدیل نمود.

 

پیشنهادها و راهکارها

1- مقابله با ترانزیت مواد مخدر از مرزهای تحت کنترل ایران.

2- تلاش در جهت تأمین امنیت منطقه شرقی و کاهش شرارت در این مناطق.

3- کمک به تعدیل جریان‌های افراطی مذهبی در منطقه.

4- خارج کردن مرز از رویکرد امنیتی به سوی رویکرد توسعه ای، اقتصادی و فرهنگی.

5- توجه به توسعه و عمران مناطق مرزی منطقه جنوب شرقی.

6- رواج و گسترس تلاش های عینی در کاهش محرومیت های مناطق مرزی.

7- آگاهی بخشی عمومی شهروندان مرزی در مورد تهدیدات فراملی و بیگانگان در منطقه.

8- افزایش رفاه مرزنشینان و به دنبال آن گسترش میزان همگرایی ملی در میان آنها.

9- تقویت پایگاههای مردمی(تقویت روحیه همگرایی و ملی‌گرایی) در مناطق مرزی دارای اقلیت‌های قومی- مذهبی.

10- توسعه محورهای مواصلاتی و عمرانی نقاط مرزی در جهت رساندن خدمات و امکانات به مناطق مرزی.

11- کمک به شکل‌گیری دولت‌های با ثبات و توسعه یافته در افغانستان و پاکستان.

12- آسیب‌شناسی سیاست‌های دوگانه پاکستان در قبال جریان‌های افراط‌گرای فرقه‌ای.

13- آسیب شناسی مذهبی وابسته به وهابیون و تأثیر آن بر جریان‌های فرقه‌ای ضد شیعه در منطقه.

14- برقراری عدالت جغرافیایی در کشور و ایجاد توازن نسبی میان مناطق مرکزی و حاشیه در توسعه و بهبود شاخص‌های اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی.

15- تقویت و توسعه روابط دو جانبه با کشورهای همسایه(پاکستان و افغانستان) بویژه در ارتباط با مسائل امنیتی و نظامی و تعهدات قابل اجرا در این زمینه.


معصومه دهمرده(1393)، تهدیدات سیاسی امنیتی وهابیت‌گرایی بر ساختار قومی مذهبی در مناطق شرقی ایران، فصلنامه دانش انتظامی خراسان جنوبی، دوره هشتم، شماره8

 

 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد